عشقِ نابِ توعجب تأثیرداشت
حالِ من این روزها تغییرداشت
اربعیـن آمـــد تمـــامِ شهر هـا
یک هـوای تیره و دلگیر داشت
لحظه ٬ لحظه روزهـــای زندگی
از زمین تا آسمـان توفیر داشت
یک زمانی سینه خالیبودوسرد
اشکهم درچشمِ ماتأخیرداشت
چـــون شنیدم از جفـای کوفیان
سینهگوئی صدنشان از تیرداشت
بــا نـــگه بر چشمـه و آب روان
لب خودش بیضابطهتکبیرداشت
روزهـای داغِ تابستـــان که شــد
دیده از صحرایتَف تصویرداشت
بی حضــورِ عشق ٬ حــــامی دائماً
سینهای پُر کینه و درگیــر داشت
غافل از خــونِ تـو بودم ٬ ای دریغ
این دلِ بی عشــقِ منتقصیرداشت
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
محمد جوکار 30 آبان 1395 23:05
درودها و آفرین ها بر شیفتگی و شوریدگی ات
احمد البرز 03 آذر 1395 23:48
سلام
غزل نابی ا ست سپاس
احمد البرز 03 آذر 1395 23:48
سلام
غزل زیبایی است