تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
فائزه اکرمی

خاموش کرده اند غده پینه آلم را و احساسم را تنظیم کرده اند برروی موج ترس آنها از ترسهایم تغذیه می کنند و هوشیاریم را اندک اندک به یغما میبرند میخواهم رقص سماع کنم و در آغوش تو بچرخم و برقصم و بخ...

ادامه شعر
سجاد حقیقی

ساقیا   امشب   صفایی  ده   به  دلبازان  ما بار   ها   آتش بزن   بر    جان   جانبازان  ما عمر ما  را  دهر  ما  را  کن  تبارک  ای  عزیز روز و شب صهبای خونین ده به سربازان ما با   تو  دنیا   شاد   باشد  ...

ادامه شعر
mahin charkhande

گمشده ای در کویر سکوت نهالی خشکیده از حسرت خیالی پر از حس انتظار دلتنگ تبسم یک نگاه سکوت و حسرت و انتظار آرام ولی طوفانیم کجاست پایان این سفر پر رمز و راز ...!؟ کجاست پایان بی سقوط ...!؟ شعر...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

از آن روز که من غرق در آب شدم رازها فهمیدم قطره بودم اما رفته رفته شده بودم دریا تا به اقیانوس چَشم تو وصل شدم چه تماشایی شد همه دنیایم من تو را فهمیدم با تو مأنوس شدم با تو رفتم تا ماه راه هایم شده ب...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

جهان بینی ام وقتی روشن می شود که شب شود فرو برده ام سرم را در فراسوی رویا میدوزم یک سر ادراک را اما سر دیگر باز است می آید موجی از تشویش در مرداب تردید غوطه میخورد می رُباید هوشم را این فکر های مغ...

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

عمر من و سرنوشت گرچه به بادی گذشت لطف زیادی نمود مثل خرامی گذشت من که صنم پیش روست در بغلم راحت است عمر گرانسنگ را باد به شادی گذشت چشم تو باید در این رهگذران چون روند عشق،چراغی شود هرکه رود ،ک...

ادامه شعر
علی احمدی

من حاجی سرزمین گیسوی تو هستم عمری ست که درعُمرهٔ کوی تو نشستم در سَعی صفای قدم و مَروهٔ مِهرت یک لحظه به آسودگی آخر ننشستم لبّیک به غیر از مَهِ روی تو نگفتم اِحرام به جز نیّتِ وصل تو نبستم گردیده د...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

بادها در رقصند شاخه بید آنجا مینوازد با ساز قمری و شاپرک و غاز با یک اردک با صدایی همساز با چنان شور و نشاط همه باهم می خوانند آواز در کنار بوته قاصدک در پرواز همه در رازو نیاز خورشید آن بالا در حال ب...

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

"لطف معبود" چه بد آنکس که در دل بی نیاز ار لطف معبود است کجا دل میشود پیدا که لطف الله مشهود است؟ اگر دانی که در هر منطقه باشی خدایی هست؟ دگر کاری نخواهی کرد در جمعی که مطرود است خداوندی که از ب...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

زندگی جز عشق و رَستَن هیچ نیست گر بیابی راه خود را پیچ نیست رهگذر باش و به لحظه چنگ زن زندگی در لحظه ها پُرپیچ نیست...

ادامه شعر
کرم  عرب عامری

هیچکس هیچ چیز بمن نزدیک نیست مگر تو که نمی دانم کجایی

ادامه شعر
فائزه اکرمی

روزے بہ مدد خواهے قلبم دل در طلب عشق نهادم بیرون شدم و گشتم و رفتم تا پرتو رخسار ببینم بعد از گذر از جان و جهانم دیدم رخ یار است درونم...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« رموز حق » بهار عمر و جوانی ، چرا غمین باشد به مثل بوته ی شمشاد ، در زمین باشد بهار و حُسن جوانی،چه خوش بُوَد که مدام به راستی و درستی ، رسم دین باشد ه...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

خاکستر می‌شود دنیا هرکه یک دل بسوزاند

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

ساقی رها کن ببین این دل حیرانی ام هیچ میاور تو جام در پس تنهایی ام خسته زمی گشته ام رو تو سبو را شکن یا که بگو بر رفیق از غم بیماری ام با نفسِ یار شدم همدم و همراز دل در خمِ ا...

ادامه شعر
فائزه اکرمی


خواستم بویت کنم گل شد نشان هادی ام
خواستم لمسم کنے آغوش مادر دادے ام

تو درونم بودے و من در افق دنبال تو
تا که فهمیدم درونم بوده یارو نادی ام...

ادامه شعر
مجاهد ظفری

سحر ای سحر بر ستون فریاد بر زنجیر سکوت هرآنچه گذشت شب بود.. در فصل ناتمام جمجمه ها بهار عقل طوفان است، در چروک و چین جمله ها چهره ای بود ناشناس، پیرمردی به نام فقر گمگشته در نقش سراب آینه ها بر بساط ...

ادامه شعر
علی ناب

در های وهوی باران ماییم و شعر یاران با چه زبان بگویم فریاد سربداران ازدست رفته گان را راهی دگر نباشد تا از غمش بسوزد روز و شب هزاران این جنگ نابرابر بردی ندارد آخر ای کاش لاله گون بود شام شکوفه د...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

جز یاد تو همدم نیست ما را جز دوری تو غم نیست ما را

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

شب با انزوای صمیمی اش به رویای بال دارت قفسی آسان می دهد آنجا که ماه کلاسِ درسش را می گشاید به روی سیاه مشق های شبانه ات ✍رجبعلی باقرے #سپکو_شب...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا