- لیست اشعار
- مناسبت
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
میثم محسن دخت املشی
در22 /02/ 1362 -
محمود حنیفی
در22 /02/ 1366 -
سیروس کامجو موحد
در22 /02/ 1366
لا به لای ساز حرف هایت ، پنهان می شوم نفس می شوم . تا بین لبانت بمانم...تا نندازی مرا من نت می شوم و تو ساز می زنی و این غم انگیزترین آهنگ دنیاست......
ادامه شعرباید از این شهر سفر کرد و رفت خانه به دوشی به از این مردگیست
ادامه شعرعاشقم کردی، تمامِ شعرهایم مال تو بوسه های آتشینم ، عیدی امسال تو میسرایم هر غزل در وصف عشقت نازنین واژه هایم نغز و پر معناست، مالامالِ تو مثل یک پیچک به جسم و جانِ من پیچیده ای محو بودم در نگاه...
ادامه شعرغروب سردیست.. ومن بانفس های سردبه خودم می گویم خبری نیست . برو. بازهم خواب نشستن کنارتوروی صندلی دیدم.
ادامه شعرببین هنوز دارد گریه میکند بیا تا کور نشده جمعش کن در آن گذشته ها جا مانده بیا و به آینده ها وصلش کن... زمانه عجیب سنگ انداخته نیا تا نخواهی برگردی که هر که آمد مرا وابسته کرد و آخ...
ادامه شعرزمانی آب رودی پر تلاطم ، به پاهای پریسایی گذر کرد.. به سنگ و صخره زد چون روی خود رود لطافت آب یخ را شعله ور کرد ***** فروزان آب و هم خورشید و هم شور پرستوها به گِردش بر نشستند به آرام...
ادامه شعر1. خسته ام از همه کس از همه ام از همه ات در نگاهت هیچ بودم، هیچ آمد به سرت خسته از دود و شلوغی و هزاران خاموش خسته از خستگی و خستگی ام خستگی ات 2. دیر وقتی ست که یادت به هیچم داده ...
ادامه شعربگو دلگیر و بی تابم ، عذابش را نگه دارد کمی دلتنگ دیدارم ، سرابش را نگه دارد پریشان خاطرم اما هنوزم دوستش دارم بگو تا می شود هر انتخابش را نگه دارد دلم در دام گیسویش همان ستارخانی شد که...
ادامه شعرهمچوقهرمانی که شبی اوج شادی وغرور را به کشورش هدیه کرد شیوه اوج غرور چشمان تو شیدایم کرد
ادامه شعرصدایم کن در این ظلمت در این زندانیِ پنهان در این شورِ نمایان و در این معشوقِ بی پایان نفس دادم که تا اینجا در این مضحک نمایان ها که تا رستم در آید از منِ این زنده قافل را صدایم کن تا گر رسد ...
ادامه شعرباور کنی یا نه گرفتار تو هستم ** دائم عزیزم ،فکر دیدار تو هستم باور کنی یا نه همه چیزم توهستی ** جانا طبیبم باش ،بیمار تو هستم در سر نگنجد به زتو یارِ جهانی ...
ادامه شعردستانت. مثل یک .. کودتا......... گرم است............
ادامه شعرلبِ سُرخت میِ نابِ بهشت است سرشتِ دلبرِ نیـکو سرشت است در آن کنـجِ دل و آغـــوش گرمت اسیرم کن که مُهرِ سرنوشت است * لیلی اله یاری * .... غزل یعنی که از چشمِ تو گفتـن "گُلم " ، از بـاغِ لبـه...
ادامه شعرمن درگوشه ای از شهرهزاررنگ ایستاده ام کنارتو......
ادامه شعر«میعاد» مذهبم از تو گفتن و ، معبدِ من پناه تو روسوی کعبه اَسودم،مردمکِ سیاه تو یادِ توام عبادت و ، ترکِ تو کفر و معصیت محشرِمن نهفته در، حالتِ آن نگاه ...
ادامه شعرزمان به اندازه کافی گذشت بیات شدند ترانه های عمرم تمام روزنامه ها باطله شدند کهنه شد دلخوشی آمدنم...! زمان به اندازه بیست و دو سال دوید و مرا جا گذاشت در لابلای ثانیه ها ! که باور ک...
ادامه شعرکلیــــــــــــد حل هر بحران هستی کنارم کــــــــاش می دیدم نشستی و با رقص ظـــــــــــــریف پلکهایم تو تحـــــــــریم نگاهت را شکستی *** تــو رفتی جانشینت نقطه چین شد غمی با شـــــعرهای من عج...
ادامه شعر1 . جاده ها مرا ترک می کنند تا نرسم به دنیایت از خودم فرار می کنم و به تو نمی رسم و آغاز می شود روبرویم یک جاده به تنهایی که با نور ستارگان خاموش می توان تا انتها گریه کرد تا دوباره برس...
ادامه شعرجای خورشید به روشنی روزها توبتاب برای من
ادامه شعرگرین درد است کاندر آن اسیرم الهی درد بی درمان بگیرم نگاه و دید من کردست تغییر کنون در حلقه ی دامی اسیرم دلم دل بسته بر دلبند شیرین من ...
ادامه شعر