تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مرضیه  رشیدپور

"راه" کلمه ها زبان بسته اند آنکه به شعر راه می گشاید تویی! شاعر: مرضیه رشیدپور (کیمیا)

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《سوز عشق》 گفتم به سوز عشق که با دل چه می کنی ای آتش فتاده به منزل چه می کنی افتاده ای به خرمن جانم چو شعله ای آتش زدی تو با غم این دل چه می کنی موجی ، که میزند به رُخم بوسه ای ز عشق دریا بگو ک...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف روح محبت آنان که از راه وفا دل می سپارند خونین جگر چون لاله های داغدارند از جمله عالم فارغند و در حقیقت جز عشق یار خویشتن کاری ندارند غرق خیال و فکر و ذکر یار شیرین بی صبر گام لحظه ها ر...

ادامه شعر
مجید ساری

همای بی کس وکارم بگو به خاطر عشق ببوس شانه من را، تو ای مهاجر عشق یازیپدی مقبره اولدی بو گوزلریم گَل اوخی اگرچه توپراکا وِردون وفای شاعر عشق سَمعتُ حُبُّ رَفَعنی اِلی الجِبالِ ذُراعَک لِما تَطو...

ادامه شعر
آرزو حاجی خانی

دفع بلا از ذکر یا رب هات می ریزد شهد و شکر از نیش عقرب هات می ریزد با تو بهاری می شود در کوچه ها، پاییز گُل می کند تا بوسه از لبهات می ریزد اینجا که دیگر حال و روزم باد و طوفان ست آنجا اگر چه عشق در...

ادامه شعر
شهریار  کاراندیش

رحم بکن ، قصه من گوش کن تلخ نشو  ، درد من  آغوش کن نقد نکن شعر مرا ، گوش کن یا که برو ، شعر فراموش کن سکه بده ،جان خودت را بخر ترش نشو ، نان خودت را ببر موکب این شعر ، به باران سپار هرچه که د...

ادامه شعر
مجید ساری

هفته ها در تِراس خوابیدم تا شبی ماهی از در برسد چشم تو ، توی کوچه باعث شد صبح من عاشقانه تر برسد از نگاهم سوال میدزدی قلب ما در سکوت عاشق شد پاس کن امتحان ماندن را تا "بله" آزمون سارق شد بر ...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

بنام خدا منیم ای نازلی دلداریم منیم ای دردیمه درمان منیم دولتلی سرداریم اولوبسان عشقیمه فرمان ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ منیم الدن آلوبسان حُسنُویلن عقل و ادراکیم ترحّم قیل آخان گوز یاشیمه اولموش هامی حیران ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ منی ...

ادامه شعر
سجاد اوسیانی

این غزل را من نوشتم تا شاید بخوانی تا کمی از حال قلب بی تاب من بدانی تمام این غزل را من به یاد تو سرودم من که می دانم شاید اتفاقی آن را بخوانی با این غزل می خواهم اعترافی کنم که تو شاید تا به ...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

ندانی  که  قلبت سرای من  است نفس های تو هم برای من است دلم  درد عشق تو دارد بسی نگاه تو اینک شفای  من  است #سراسر_زندگیتون_آکنده_از_عشق #افسانه_ضیایی_جویباری...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

✍????شبی با تو به خلوت رازها گفتم به پنهانی نشستی روبرویم گفتی از این عشقِ شیدایی __،__،__ قسم خوردی که چون جانی، در این تندیس، انسانی فروغ چشم زیبایت بـُوَد ماه این شب های یلدایی __،__...

ادامه شعر
الی مطلق

برگشت از راهی که بی من رفته بود عشق افتاد در چاهی که بی من رفته بود عشق برگشت در دریا نهنگ قاتل من ! برگشت در آغوش امن ساحل من میگفت کم بود از غم دوری بمیرد ترسیده بود از اینکه نفرینم بگیرد ! برگشت...

ادامه شعر
یاسر قادری

سخن آغاز کنم، جمله سرآغاز تو باشم تو نقطه ی پایان و من اول راه تو باشم در هر دو جهان ، گر بگیرند سراغت گویم در قلب منی و من گرفتار تو باشم گوشه ی چشمی،نظری بر من عاشق رواست که من دیوانه و دلدار تو ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《ماندگار》 تو آن ماه شبی در برکه ی آبی که می مانی تو لبخند گلی در پُشت آن قابی که می مانی تو با خود حال دل را می بری هنگام در محراب بُتی وقت سحر در بین محرابی که می مانی تو خورشید فروزانی در...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

از باغِ سـحر دل بریدن سخت است بی باده و مـِی آرمیدن سخت است _""_ در تلخی ِ پاییز به غــم بـِنـشـَسته، هجران کبوتران عاشق سخت است "_" " در مکتب عشق جملگی هوشیارند از بهر چه چیست که...

ادامه شعر
سعید صدقی

آمد آتش به دلم کرد و پرید از رویش صورتم زرد و دلم خون شده از جادویش حاصل جمع دو تا دفترم و یک فندک دفتر شعر پر از خاطره و تابویش بوی دود از تن قلبم که به او ساطع شد سر کشید از سر ترسش به ته پستویش ...

ادامه شعر
سجاد اوسیانی

عشق دنیای عجیبی داشت نمی دانستم با خود قصه شاه و پری داشت نمی دانستم عشق یک راه بلندی داشت با سختی ها حیف قلبم صبر کمی داشت نمی دانستم عشق سخت دلتنگ شدن داشت نمی دانستم یک عمر به پای معشوق ن...

ادامه شعر
امین بیاتانی

نکند دست منم همچو پاییز پر از بی نمکیست؟ هرچه باران به زمین می‌بخشد این همه حال قشنگ.... عاقبت مُهر خزان میخورد از مردم شهر خودمانیم مقصر خودش است چون بلد نیست همانند بهار زیر لفظیِ شب عید بگیرد ...

ادامه شعر
یاسر قادری

اسیر عشق تو شدن،حال غریبی دارد این ریشه به خاک، حس عجیبی دارد نگذرد ظرف زمان، همه در بر تو حکم رخ زیبایت، تفسیر نجیبی دارد پیچیده عطر تنت در کوچه های شهر بیچاره زلیخا بی یار،حال حزینی دارد نابینا شد...

ادامه شعر
مجید ساری

پیوند تو با آل کِی کاووس باشد مهریّه لبخند تو فردوس باشد تا عاشقان دنبال ماهی بی غروبند خورشید در چشمان تو محبوس باشد این حلقه شادی که در انگشترتوست الماسِ آن هموزن اورانوس باشد تبریک الکل واژ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا