آرزو داشت در اوج جوانی میشد آن رستم دستانی که از عشق بیابد رهایی شد مجنون بی رنگ و صدایی میخورد می در کنج تنهایی گمانی کرد چشمانش دیدند سرابی ز نقش و نگارش داشت زیبایی ولیکن رفت و نزدیک شد به خود آم...

<<مرغِ عشق>> برو جایی که دل، چشم‌انتظارت می‌نشیند همان جسمی که با روحش کنارت می‌نشیند اگر پاییز هستی یا زمستان حکمتِ اوست بخواه‌آن را که نزدِ بی‌بهارت می‌نشیند اگر بادی، خوشا هر آدمی با...

چون که صید در نزد اوست نخجیر می خواهد چکار؟ چون اسیر در بند اوست زنجیر می خواهد چکار؟ عاشقی کَز وفا از جان خود بگذشته است چون محصل پر تلاش برگه تقدیر می خواهد چکار؟ عاشق ار در خواب خود از بیستون بگ...

بسمه اللطیف خلوت عشق غیر از من و تو هیچ کسی در اتاق نیست شکر خدا که بهتر از این اتفاق نیست در من حرارتی است که بیداد می کند آتشفشان به داغی این اشتیاق نیست چندان شکفته چهره نازت که شک نکن در سرخ فا...

باران میبارد پاییز است دلتنگم باد آرام می وَزَد کاش او نامِ مرا صدا کند. #آگرین_یوسفی

آدمی چون ز درونش عشق بفهمد عاقل شود و عقل او کاملی بگردد هی عاقل و عاقلتر و دیوانه بگردد از فهم زیادی که بسی مست بگردد...

چشمانم در کوچه پس  کوچه های دلتنگی به دنبال برق  نگاهت می گردد تا روشن  شود شبهای غمم با دانشی که  ازقلب تو فرمان می گیرد #افسانه_ضیایی_جویباری...

تقاص رفتنت را در شبی دلگیر خواهم داد و گر یک روز باز آیی ! جوابت دیر خواهم داد اگر آن روز آیی که دگر‌ کورم‌،نمیبینم جواب عشق و مهرت را به ضرب تیر خواهم داد نترس از من همه اینها فقط لاف است و ترساندن...

گُلی کاشتم به نامِ تو نیامدی باغچه گریان شد. #آگرین_یوسفی

"نشانه ها" باز نشانه ها و پیوندهای بسته چنان که تو با من گره می زنی آفتاب را. ترا در من شاخه ای تنیده از شوق که به سطح روشن یقین می رساندم. شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا) ...

‌ دلم شکست ازآن روزی که دستم نمی رسید تامیوه ای از آرزوهایم رابچینم به نگاهی کوتاه ممنوعم می کردند و پاهای احساسم را می بستند تا  ازشاخه ای  بالا نروم مبادا  بچینم ارزویی  که  حتی همیشه حسرت م...

ای محبوبم جدا از تو نتوانم زیست خوب کلمات و احساسم را به زبان بیاور و مرا در رؤیاهایت ای ملکه ی زیبایی با دستان پُر مهرت و با قلب مهربانی ات عاشقانه با لبخندی سرشار از احساست مرا در ضمیر ناخود آگاهت ب...

مطلعم قسمت شده این‌مرتبه دلخون شود رفتنم را در غزل بنویسم و مضمون شود رفتم اما چشم هایم بی قراری می کنند کوه غم هرگز نشد در چاله ای مدفون شود غصه ها را! نخ به نخ کشتم کنارت، حیف شد داغ تازه باید ام...

نیستی به وقتِ خیال غُنچه یِ لَبانَت را می بوسَم وَ رویاهایَم را دَستِ باد میسپارم. #آگرین_یوسفی

یک شیفته و آن دل که بسا تاب ندارد چون درد دلش گوش او گر راه ندارد یک کوه تراشیده بسی مانده بجایش یک عاشق درمانده که معشوق ندارد یک عالم حیرت زده و مات و مبهوت چون آتش این سینه که درمان ندارد گر دل ش...

<<خطوطِ ذوق>> بجز تو پیشِ همه‌کس منم کر از هر شعر منم تو را شنوا ای فراتر از هر شعر ! چه خوش که قرض کنم بالی‌از سپید و غزل که می‌شود بپرم تا " تو" با پَر از هر شعر هوای طبعِ تو باران بر...

بسمه اللطیف #رباعی - شماره ۱۱ فاتحه بر حفظ سلامتت عزیز دلبند می خواندم هر هفته هزار و یک حمد افزوده ام امروز بر آن اخلاصی یک فاتحه بس چو زندگان درگذرند #مهدی_رستگاری چهاردهم مرداد سال یکهزار و چها...

دوباره پیرهنم روی تخت افتاده تنم پلنگ پتوی تو را بغل کرده هنوز مسئله‌ای نیستم به تنهایی معادلات مرا قرص خواب حل کرده هنوز قهوه‌ی تلخی که ریختم بی تو دلیل اصلی بی خوابی و پریشانی ست من آن زنم که برایم...

<<پیشکش>> هوای چشمِ خمارت هوای باران‌ست نگاه کن به جهان چون گدای باران‌ست بدونِ چترِ شنودم در انتظارِ تو ام برای من سخنانت دعای باران‌ست ببار تا بشوم خوش‌سعادت‌آنجایی که بوی کاهگِلِ تَر...

بعد از آن تبعید طولانی به راهی دیدمش او نمی دانست و من از دور می بوسیدمش خاطراتش را به آرامی گرفتم در بغل لا به لای دفتر دل باز میجوییدمش در خیالاتم نشست و مثل ایام قدیم روبرویش بودم و چون غنچه می ب...