- لیست اشعار
- مناسبت
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ایرج قبادی
در09 /02/ 1341 -
Moslem Ahangari
در09 /02/ 1399
بسمه اللطیف بوسه گرچه او داشت اندکی تردید ولی آخر لب مرا بوسید در درونم شکوفهای گل کرد بر درختی که در دلم رویید بوسهاش بود آن چنان گیرا که جهانها به دور سر چرخید لحظهای بعد از آن به میوه نشست...
ادامه شعرخنده بر هر درد بی درمان دواست؟ پس چرا هر چه غم است در بهر ماست ما که خندیدیم، صدایش تا ته دنیا برف پس چرا اینگونه زیستن اخر این ماجراست هرچه گفتند بود حدیثی ، همه بودند بی بها زندگی بی غصه و ...
ادامه شعربه کجا روی که بی تو دل من بهانه دارد،، همه تار وپود شعرم شور عاشقانه دارد، به وصال تو نشستم، در خیال گاهی به تَرَنُم صدایت قلب من نشانه دارد همه شب نظر به کویت، کنم، و ترا نبینم تو چه کرده ای به...
ادامه شعرچشمهای تو پاییزند در برگ ریز این خیابانها چه لبخندها که سرخ می ریزند در بوسه باران بر سنگفرش ها لبانم را نارنجی می کنم ترانه می خوانم قدم زدن با تو می چسبد در یک عکس سلفی فیروزه سمیعی...
ادامه شعرمرا دلبسته کردی به زندگی بی آنکه تو را بدانم و بخوانم
ادامه شعرمی دانستی زیباترین و قشنگ ترین کلمه «دوستت دارم» است بخاطر همین «دوستت دارم» پای تو مانده ام
ادامه شعرپاییز در راه است مثل برگ درخت فرو می پاشم از سر عادت ××××××××× زخم پاییز را برگها دیده اند شاخه ها نامردند ××××××××× نگاهت سرد و بی احساس آتش درونم شعله می کشید ×××××××× گرمی آغوشت با آفتاب رفاقت دا...
ادامه شعر《دختر》 غزل عشق ، در دختر نمایان می شود با گُلش باغی گلستان می شود گر بتابد نور آن در خانه ای خانه ی دل نور باران می شود قطره بارانیست صاف و بس زلال با وجودش دل بهاران می شود ماهِ تابانیست در ه...
ادامه شعرآمدی ای جان به قربانت ولی دیر آمدی،،، دیر کردی آمدی اما به تاخیر آمدی، جان برفت از جسم من روحم بسی آزرده شد آمدی اما برای غسل تطهیر آمدی بوده ام در انزوا شاید که برگردی ولی آمدی ای جان من اما به ...
ادامه شعر★★★★ آسمان ابرها را در خود جا نمی داد وقتی بغض اش ترکید ناودان تحمل اشک هایش را نداشت #محمد_مولوی هایکو
ادامه شعرمریمانه (۳۵) ای تراشیده شده روح و تنت از مرمر قلبت از آینهها و بدنت از مرمر گل سرخ لب تو فکر شکوفا شدن است خوش بهاریست شکوفا شدنت از مرمر بهتر از مرمر دندان تو پیدا نشده سنگ چینی شده حوض دهنت از مر...
ادامه شعرنامت تا بر زبان با من است سودای تو دیگر نام من است ز سودایت زخمی ز بالان خورد غم نباشد گوهر غمی چون تو من است گفتی گر روزی نباشم فراموشت شوم از من بر نیاید نام تو بر سینه کفن است تار های نفسم ب...
ادامه شعر"نشانی از تو" نشانی از تو جز آنکه در رویا دیده ام و صدایی سرزده تا در آن آرام گیرم، بیایی! از هر جای شعر که برخیزم در بنفشه ای به خواب می روم. شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...
ادامه شعربسمه العزیز فریب آیا فریبایی و بس رعنا تو؟ هرگز کردی مرا از عشق نابینا تو؟ هرگز من را به زندان هوس خواهی ببندی؟ فکرت محال است و مخواه این را تو هرگز در عشق چون گندم نمای جوفروشی در عشق صادق نیستی ...
ادامه شعرمریمانه (۳۶) با خود به زیر خاک برم آرزوی وصل در زیر خاک بی تو چه خاکی به سر کنم.....
ادامه شعربسمه اللطیف آینه صبحدمان آن دل که رها از غم و ناکامی و بیم است از روز ازل بر سر کوی تو مقیم است بوی خوش گیسوی تو ای حضرت جانان هر روز وزان از نفس صبح و نسیم است بیداردل عاشق و شیدای سحرخیز دلباخته ...
ادامه شعر" دل آفتاب" در قامت شاخه ها و آویختگی ی مردد برگ ها تو را می خواهم برای نور و مرزهای روشن فردا که بپاشی روی اصابت پرنده تا ختمی ی دوباره شوم روییده در گل ها. تو را می خواهم برای پیچیدن تار و پودم بر...
ادامه شعرسر سودا نداری تو وباز در هنگام اذان قصه ی آمدنت تکرار هر شب من است،، هر شب دلخوش به خیالت به وقت خواب مینشینم کنار بسترم به اظطراب، می آیی،به خلوتم ولی نه به بیداری، و وصال هرشب به جای...
ادامه شعروقت طلوع سرزدی مثل ستاره گم شدم غرق جوانه آمدی مثل بهار سرزدم بیا ببین خیال تو شانه اگر نمیدهد زاری گونههای من چرا به خون میکشدم؟ تلخی انتهای شب میبردم به تیرگی ترکه مست چشم تو کبودتر میکندم ر...
ادامه شعربسمه اللطیف چشمت .. در آن لحظه که عشق آشوب می آراست در چشمت به خود گفتم چه آتش بازی ای بر پا است در چشمت مرا می خواهی از ژرفای دل بی حاجت حرفی همیشه منعکس این حالت زیبا است در چشمت هر آن گاهی که می...
ادامه شعر