تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف بوسه گرچه او داشت اندکی تردید ولی آخر لب مرا بوسید در درونم شکوفه‌ای گل کرد بر درختی که در دلم رویید بوسه‌اش بود آن چنان گیرا که جهان‌ها به دور سر چرخید لحظه‌ای بعد از آن به میوه نشست...

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

خنده بر هر درد بی درمان دواست؟ پس چرا هر چه غم است در بهر ماست ما که خندیدیم، صدایش تا ته دنیا برف پس چرا اینگونه زیستن اخر این ماجراست هرچه گفتند بود حدیثی ، همه بودند بی بها زندگی بی غصه و ...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

به کجا روی که بی تو دل من بهانه دارد،، همه تار وپود شعرم شور عاشقانه دارد، به وصال تو نشستم، در خیال گاهی به تَرَنُم صدایت قلب من نشانه دارد همه شب نظر به کویت، کنم، و ترا نبینم تو چه کرده ای به...

ادامه شعر
فیروزه  سمیعی

چشمهای تو پاییزند در برگ ریز این خیابانها چه لبخندها که سرخ می ریزند در بوسه باران بر سنگفرش ها لبانم را نارنجی می کنم ترانه می خوانم قدم زدن با تو می چسبد در یک عکس سلفی فیروزه سمیعی...

ادامه شعر
سروش اسکندری

مرا دلبسته کردی به زندگی بی آنکه تو را بدانم و بخوانم

ادامه شعر
سروش اسکندری

می دانستی زیباترین و قشنگ ترین کلمه «دوستت دارم» است بخاطر همین «دوستت دارم» پای تو مانده ام

ادامه شعر
سیدحسن نبی پور

پاییز در راه است مثل برگ درخت فرو می پاشم از سر عادت ××××××××× زخم پاییز را برگها دیده اند شاخه ها نامردند ××××××××× نگاهت سرد و بی احساس آتش درونم شعله می کشید ×××××××× گرمی آغوشت با آفتاب رفاقت دا...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《دختر》 غزل عشق ، در دختر نمایان می شود با گُلش باغی گلستان می شود گر بتابد نور آن در خانه ای خانه ی دل نور باران می شود قطره بارانیست صاف و بس زلال با وجودش دل بهاران می شود ماهِ تابانیست در ه...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

آمدی ای جان به قربانت ولی دیر آمدی،،، دیر کردی آمدی اما به تاخیر آمدی، جان برفت از جسم من روحم بسی آزرده شد آمدی اما برای غسل تطهیر آمدی بوده ام در انزوا شاید که برگردی ولی آمدی ای جان من اما به ...

ادامه شعر
محمد مولوی

★★★★ آسمان ابرها را در خود جا نمی داد وقتی بغض اش ترکید ناودان تحمل اشک هایش را نداشت #محمد_مولوی هایکو

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

مریمانه (۳۵) ای تراشیده شده روح و تنت از مرمر قلبت از آینه‌ها و بدنت از مرمر گل سرخ لب تو فکر شکوفا شدن است خوش بهاریست شکوفا شدنت از مرمر بهتر از مرمر دندان تو پیدا نشده سنگ چینی شده حوض دهنت از مر...

ادامه شعر
عزیز حسینی

نامت تا بر زبان با من است سودای تو دیگر نام من است ز سودایت زخمی ز بالان خورد غم نباشد گوهر غمی چون تو من است گفتی گر روزی نباشم فراموشت شوم از من بر نیاید نام تو بر سینه کفن است تار های نفسم ب...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"نشانی از تو" نشانی از تو جز آنکه در رویا دیده ام و صدایی سرزده تا در آن آرام گیرم، بیایی! از هر جای شعر که برخیزم در بنفشه ای به خواب می روم. شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز فریب آیا فریبایی و بس رعنا تو؟ هرگز کردی مرا از عشق نابینا تو؟ هرگز من را به زندان هوس خواهی ببندی؟ فکرت محال است و مخواه این را تو هرگز در عشق چون گندم نمای جوفروشی در عشق صادق نیستی ...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

مریمانه (۳۶) با خود به زیر خاک برم آرزوی وصل در زیر خاک بی تو چه خاکی به سر کنم.....

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف آینه صبحدمان آن دل که رها از غم و ناکامی و بیم است از روز ازل بر سر کوی تو مقیم است بوی خوش گیسوی تو ای حضرت جانان هر روز وزان از نفس صبح و نسیم است بیداردل عاشق و شیدای سحرخیز دلباخته ...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

" دل آفتاب" در قامت شاخه ها و آویختگی ی مردد برگ ها تو را می خواهم برای نور و مرزهای روشن فردا که بپاشی روی اصابت پرنده تا ختمی ی دوباره شوم روییده در گل ها. تو را می خواهم برای پیچیدن تار و پودم بر...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

سر سودا نداری تو وباز در هنگام اذان قصه ی آمدنت تکرار هر شب من است،، هر شب دلخوش به خیالت به وقت خواب مینشینم کنار بسترم به اظطراب، می آیی،به خلوتم ولی نه به بیداری، و وصال هرشب به جای...

ادامه شعر
محمدرضا زادهوش

وقت طلوع سرزدی مثل ستاره گم شدم غرق جوانه آمدی مثل بهار سرزدم بیا ببین خیال تو شانه اگر نمی‌دهد زاری گونه‌های من چرا به خون می‌کشدم؟ تلخی انتهای شب می‌بردم به تیرگی ترکه مست چشم تو کبودتر می‌کندم ر...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف چشمت .. در آن لحظه که عشق آشوب می آراست در چشمت به خود گفتم چه آتش بازی ای بر پا است در چشمت مرا می خواهی از ژرفای دل بی حاجت حرفی همیشه منعکس این حالت زیبا است در چشمت هر آن گاهی که می...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا