- لیست اشعار
- قالب
- غزل
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ایرج قبادی
در09 /02/ 1341 -
Moslem Ahangari
در09 /02/ 1399
کافی است به آسمان شبی تک ستاره ای کافی است طلوع مشرق صبح دوباره ای کافی است اگرچه بال پریدن نداری ای گنجشگ برای زخم پرت راه چاره ای کافی است گمان نمی کنم اینجا همیشه غم باشد برای شادی دل ها اشاره ...
ادامه شعربسم الله النور صلوات بر محمد و آل محمد(علیهم السلام) از بوی گلستان بی مثال محمد گردیده جهان مست لایزال محمد چون آب حیاتی به درون ظلمات است هر جلوه نورانی جمال محمد سر برزده هستی به تجلی و تعین از...
ادامه شعرهزاران بار از تو می نویسم فقط ای یار از تو می نویسم تویی آرامش روح و روانم توای غمخوار از تو می نویسم تو معنا می دهی بر زندگانی به هر دیوار از تو می نویسم تکان دادی تو با دستت جهان را سر هر کار ازتو م...
ادامه شعرخـــدا ر ا ا ز چه جویم من خـــدا را باگه گویم مــــن خـــد ا خود گـفت با بنـد ه کنــا هت را بگـــو بــا من مــن ا سر ا ر تــو مید ا نم بگـــو اسرار خو د بــــا من ...
ادامه شعرمناظره یِ عاشق و معشوق به گویشِ کوردی پهله ای : وِتِم بی دَ سِلاتِم وتی دوتِ دِهاتِم وِتِم بای مَ،وَسیکی ؟ دَ چیتِ جا خِسیکی ؟ وِتی ئافِرَه تیکم دَه ئاسِمو، یَکی کِم خُودا وختی ویژی ئَم وِتَم ،...
ادامه شعر1 چند روز، چند ماه، به سال نمی کشد که زمین را آتش قیامتی سرخ می کند. 2 امروز، درد های مرا خنده می زنند، فردا که نیستم مُرده پرستانِ مهربان زخم های درد مرا گریه می کنند 6 آیان 1401...
ادامه شعرالهی راز دل را با تو میگویم ا لهی د ر د ر ا بــا تو میگویم الهی خود تو میذانی چه میخواهم الهی خواهش دل از تو میجویم نصیبم هرچه باشد اندرین دنیا ز ا لــطــا ف تو مــی پــو یــیم منم شاکرم...
ادامه شعربی رحم ترین ساعت و ثانیه چنین است دل غمزده و حال خراب و تو نباشی ای دلبر این عاشق سرسخت نباشی.... من پر پر و شعر و غزل من متلاشی هرجا که تو باشی چه بهاری شود آنجا رد شو تو هر از گاهی از این سمت و ح...
ادامه شعررفیق نیمه راه مرا با خود رها کردی و رفتی اسیر و مبتلا کردی و رفتی نماندی تا ببینی سوختن را فقط آتش به پا کردی و رفتی دلی دیوانه ی بی خانمان را میان ماجرا کردی و رفتی به جای خانه ی امن و امانم دم...
ادامه شعرگر شود بستن این دل قابل پیش چشمان تو هستم کامل گاه محتاج توام، گه ز تو رحم که رسد سوی تو مهرت شامل دست یازیدن از این قصه تلخ خواب چون دیدن از این حال خجل درد می جستم از آن دوری تو ضعف در خسته تنم خ...
ادامه شعررهنمود قبله گاه ِ شعرهای ِ ناب بودی در کتابم بند بند ِ هر غزل را می سرودی در کتابم شوق وصلت در دلم آهنگ شادی می نوازد شعر گفتن شد برایم تار و پودی در کتابم در خیالم چون برایت یک غزل از گل نوشتم باغ...
ادامه شعرزندگی بی تو سراب است, تو خود میدانی حال من بی تو خراب است ,تو خود میدانی در کنار تو پر از عاشقی ام بی تو ولی کار من نقش بر آب است تو خود میدانی قاب عکست شده خالی و از من لبریز است چشم من خیره به قاب ...
ادامه شعرگرچه آرامم به ظاهر، کوه دردم، ماه من! آتشی از عشق تو در سینه دارم، ماه من! عکسِ چشمانِ تو بر لوحِ دلِ من بسته نقش می برد گاهی زدل، صبر و قرارم، ماه من! روزها یاد تو و شب خاطراتت با من است روز و شب ر...
ادامه شعررهایم کردی و بگزاشتی آسوده ام بــا خود نپنداری که من آسوده ام آلوده ام بـــــا خود بدونت سالهاست زیـــر شکنجه ی دلم هستم بدونت سالهاست زیر منت ها بوده ام با خود چه هیچ هیچم اگر بینی با جشم خیره بینت ت...
ادامه شعرعشقِ من و تو حاصلش افسردگی بود سهمِ من از دنیای تو سرخوردگی بود آن گل که با بادِ بهاری عشوه می کرد پایانِ کارش عاقبت پژمردگی بود من زنده رودِ اصفهان بودم ولی آه آخر نصیبم خشکی و دلمردگی بود هرچند د...
ادامه شعرمی شناسند مرا از باد و باران می شناسند مرا از خود گریزان می شناسند به جرم عاشقی رسوای شهرم مرا مجنون حیران می شناسند به چشمت ای گل مازندرانی غباری از خراسان می شناسند خزانم بس که لبریز تماشاست د...
ادامه شعرتقصیر من و توست، که جاهل ماندیم در سیرت خود ، مسخ که غافل ماندیم از بذر حقارت بیفشاند جدا بد کینه گی محض، که زائل ماندیم ای بی خرد ار فرصت اغفال ز تو یک تیره ، غضبناک که مایل ماندیم اندیشه چو برخاس...
ادامه شعرمنم یک مرد اعدامی که فردا دردسر دارد چو ماهم حکم مرگم را به دستانش سحر دارد منم بهمن که در برنو هزاران تیر پر دارد ولی از مهر در چشمان آذر هم خبر دارد منم پروانه ای خشکیده بر متروکی پیله که از بی مهری...
ادامه شعرزیبا ترین کلام عشق نام خدای سبحان است محبوب ترین نام عشق نام خدای رحما ن ا ست با نک اذان عشق بشنوی گر ز جان خــویش این ر ا بدا ن که نام خد ا ی ایمـا ن ا ست آرامشی گر تو داری بعشق او در این جها...
ادامه شعرزندگی مثل صدف در درونش گهر است چون که بازش نکنی زر نامعتبر است از حصار نفست کمی آنسوتر رو تا ببینی که زمین نفسش گرمتر است دانه ی مهر بکار در دل خاک زمان چون که در هردو جهان ثمرش بیشتر است آسمان ...
ادامه شعر