- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جعفر لاهوتی آذر
در01 /03/ 1348 -
فرزاد کاکاوند
در01 /03/ 1365 -
الهه دهقان
در01 /03/ 1364 -
علیا کوثیا
در01 /03/ 1395 -
مروت خیری
در01 /03/ 1362 -
samaneh nouri
در01 /03/ 1362 -
بهروز بجروانی
در01 /03/ 1399 -
سحر غزانی
در01 /03/ 1399 -
محمدباقر انصاری دزفولی
در01 /03/ 1400 -
فاطمه عسگرپور
در01 /03/ 1400 -
مجید کرم دل
در01 /03/ 1400 -
مریم محبوب
در01 /03/ 1348 -
محمدشفیع دریانورد
در01 /03/ 1365 -
شیدا شهبازی
در01 /03/ 1355 -
شهلا مظفری
در01 /03/ 1367 -
لیلا طیبی
در01 /03/ 1369 -
جواد خاشعی
در01 /03/ 1358
●به من نگاه کن! نه سلیمانم نه مریمِ مقدس نه آن رسول، که مژده رهایی آورد نه آن ناجی دخترکان ِ زنده به گور تنها فریادم... فریاد بر دیوارهای این شهرِ سنگی. کلوخی زیر بارانم وحشتِ نسترن های خسته در باد ...
ادامه شعرنمی مانم حتی برای خدا هم بعد از تو؛ صبر کن ببین مرگ دلم را و بعد برو. جوادمرادی بداهه
ادامه شعرمثل روز، روشن است دیگر تو بر نمیگردی هرگز، اما، دل خوشم بدار بگو هر بار شاید ماه بعد فصل بعد شایدهم، نوروز ...
ادامه شعرمرگ پدرم ... از پدر ، پدر بزرگ ، پدرش ! شنیده بود : گاهی زمستان ! آنچنان سخت می گیرد که... کمتر کسی پایـــَش به ”بهار”می رسد ! #محمد_مولوی...
ادامه شعربا نگاه پر از امنیتش چشم دوخت به چشمانم و مرا میخکوب خیابانی پر از وحشتِ رعد کرد _چرا تنهایی در این شب سرد؟! بیا همراهی ات می کنم... خلاصه شد دنیایم در چشمان آبی تر از آسمانش. ◾ _دنیای ما با هم متفاوت...
ادامه شعررسولی خروشان من از آسمان دلگیر نمیشوم که گاه میبارد گاه نمیبارد گاه طوفان به پا میکند شقایقها را با خود میبرد لالهها را از ریشه میکند رودها را گلآلود خروشان حتی صدای اقیانوس آرام را درمیآور...
ادامه شعرآیا می دانی؟ که هر روز برای از تو نوشتن کلمات با نوای دلت به رقص در میایند و این بهانه ی قشنگی ست تا همیشه تو موضوع شعرهای من باشی و من تا خاطر عزیزت شاعر باشم ✍️امیرحسین کوهنورد ...
ادامه شعرنگاه می کرد پسربچه ای به راه صعب العبور کوهستان زیر آوار برف. او فکر می کرد به لقمه نانی که پدر نتوانسته بود پایین بیاورد و درعالم تصورش قالب پنیری می دید که به سیم تله ای زدن برای شکار او ...
ادامه شعررسولی بی غزل گذار مهربانترین غبار را ببین کنار خالی پروانههای بیباغ را ببین منم گلی که سر به باد دادهام مرا سوار بهار باد ببین چنین پیاده سوار بادم غبار راه بیعبور را ماهم بیا ببین تن سیاه شب زم...
ادامه شعر_____ گاه آه هایت را ها کن بر شیشه ی سردِ باران زده بگذار پنجره ترجمه کند تنهایی ات را #مرضیه نورالوندی / مهربانو
ادامه شعرخسته تر از ان م که چشم بر در بسته ی نبودنت بدوزم با خود مدارا می کنم به خیالم که نبوده ای...!
ادامه شعرباور کنید : با هر زخمی که بر من می زنید من رهاتر می شوم و هر حرفی که از شعرهایم می زنید باورِ شما، کج تر می شود ! من یاد گرفته ام: در هوا ریشه بزنم و باد را بالِ رویاهایم بکنم... نگاه کنید : من ، با ...
ادامه شعر_ کاش عمر ما دفتری داشت و گذشت روزگار، با مداد بر او ثبت می شد _ چه سود؟ روزی که گذشت بر نمی گردد _لا اقل پاک می کردیم آدم هایی را که باعث دردمان می شوند. ◾ به دعوت چشمانش، ریشه دواندم در مرداب خی...
ادامه شعر...... صندوقِ عقبِ ماشین زنانه ترین حالتِ اشیاست به گمانم گاهی مأمنِ گُل هایِ غریبِ راه می شود وَ وقتی قصه گویِ کوچِ هفتی شکلِ پرنده ها و زمانی رازدارِ چشم هایی که از بیداری قرمز است وَ ساعتی مثل ش...
ادامه شعرانقلاب کرد نام تو در شعرهام از وقتی گفتی مرا بخاطر بسپار. جوادمرادی
ادامه شعرچشم سبزی میدرخشد در باد و برکهها بال میزنند در تو. گونههایت آواز میخوانند به زبان گلهای ادریسی و دستهایت خامهی ابرها را بر تن کوهها میکِشند. چشم تو باز میکند مجرای کبوترها را چنان که آوار...
ادامه شعرپیش می رفت در چند گونگی خویش چنین یکی یکی خود که خودش را می بست به یکدیگر چنان که زخم ها روی هم افتد. از آنجا که سوز تو یک "آن " داشت می آمد...! شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا) ...
ادامه شعرخواب ستاره دیدمو دل از همه بریدمو کنار شب نشستمو دلو بهش سپردمو روزو به شب سپردنم پی ستاره گشتنم این همه بی قراریا دلیل عاشق شدنم ستاره دنیای من قشنگترین رویای من کجای آسمونی تو ستاره زیبای...
ادامه شعریک عصر بارانی مه گرفته بی چتر˓ مرا دعوت کن نه به کافه های شلوغ شهر برای نوشیدن قهوه ای تلخ یا صرف معجونی سرد و یا به هم زدن چایی معطر˓ مرا دعوت کن به قدم زدن در خلوت خیس خیابان با لبخندی که طعم بهار ن...
ادامه شعربه من نگاه کن به قلبم و به حرارت عشقی فروزان که چگونه فریاد از تنهایی می زند . به ابر نگاه کن که چگونه عشق خود را به زمین هدیه می کند و وارد قلب تشنه اش می شود نگاه کن! اکنون نگاه کن به دریای چشمان...
ادامه شعر