تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
صدرالدین  انصاری زاده

آقای سپید که مثل مه بامدادی از کنار ما می گذری تو را با کدام الک دولک به ستاره تبدیل کنم؟ بالن سواری خوب است اگر پره های تیز ستاره ها بگذارند جیغ خوب است حتی اگر یک هوشنگ ایرانی، بنفش صدایش کن...

ادامه شعر
صدرالدین  انصاری زاده

از این همه تخت و تاج یاقوت جای داغ پادشاهی من بر سرین زرافه کجاست؟! حتی یک دمپایی دهان پریده به مارک من در گالری گاری کهنه خران دوره گرد نیست ااااه فقط همین!!!! میله های نا...

ادامه شعر
طارق خراسانی

شعر خوشه ای شوق لب های تو به دل دارم شور یک بوسه زان به سر دارم گرچه دورم ز تو ولی دانم عاشقی ، از دلت خبر دارم « بی تو سردم، سکوتِ شب هایم با تو خورشیدِ صبحِ فردایم بهترین های من بیا ، ...

ادامه شعر
صدرالدین  انصاری زاده

تو از من پرسیده بودی و من بال های فرشته را از مجسمه بیرون کشیده بودم درست مثل یک نقاشی از چهره که چهره اش را از خودش بیرون کشیده باشند درست مثل ریمل و پلک های ماه که زیبایی چشم هایش را از آن ب...

ادامه شعر
مهناز نصیرپور

1- پلک خود می بندم تا درِ نقره ای رویایم باز هم باز شود قصه و شعر و بهار واژه از تو آغاز شود و شباهنگ سکوت نغمه ی روشن این ساز شود مرغ بی تاب خیال پرگیرد غرق در نیلی پرواز شود... 2- شعل...

ادامه شعر
صدرالدین  انصاری زاده

نهان دان برای نشستن بین تو و پنجره ی هواپیما آن روز دیر می آید روزی که خودم را در چمدان جا گذاشته باشم و تنها چشم هایش مثل جفتی تیله در هوا... با این که خاطره های دور پر ابر تر اند هن...

ادامه شعر
صدرالدین  انصاری زاده

من از جهات جهان طرحی کشیده ام بر موهای تو که باد می گوید می برم من می گویم نه که باد می گوید می برم و من در چشم هایت فریاد می کشم مثل ببری در حلقه ی آتش کلمات چه دیر ف...

ادامه شعر
مهناز نصیرپور

1- می نویسم جمعه، نوبهار رخت عزا می پوشد چشم من می بارد گونه های زردم می نوشد... 2- و طلوع تو غروب غم دلتنگی هر آدینه ست ... 3- نام من آدینه ست دختری منتظرم که غم دلتنگی به شب گیسوی...

ادامه شعر
صدرالدین  انصاری زاده

جادوگران پیر برگ های پاییزی را از پیش ناخن های ما جارو می کردند دست در دست یکدیگر رد شدیم با وقار خاصی به هم به همه لبخند می زدیم و جهان طوری بود که انگار انجمن صنفی رنگ کاران با ا...

ادامه شعر
محمد خسروی فرد

دانم که برای آن حساب آمده ای خوردی و نخوانده ای کتاب آمده ای جنگ است و جدال و جور و جبری به جهان آدم به کجا به این شتاب آمده ای...

ادامه شعر
صدرالدین  انصاری زاده

که او را گاهی که تو به یک فنجان قهوه می مانی و قطعات طلایی آفتاب با زنبق های روییده از کنار روسری ات چقدر دوست دارم همین حوالی پوسیدن را در مومیایی مهتاب پوست اندختن را مانند مار حافظه...

ادامه شعر
حبیب اله  نبی اللهی

الک کردی شعرهایت را فقط، من ماندم توی الک!

ادامه شعر
حبیب اله  نبی اللهی

بگذار هر شب ماه بگیرد نگران نیستم تو که هستی!

ادامه شعر
حبیب اله  نبی اللهی

بیا که جهانی همه چشم انتظارند برای عدالت امید به تو دارند زمانه ندارد امید نجاتی از این همه محنت از این بی ثباتی بیا گل نرگس کویر و بیابان باحضور سبزت شود چو گلستان بیا گل نرگس به نور وجودت این...

ادامه شعر
مهرداد نصرتی(مهرشاعر)

بسم الله(جشن تولدت باشه...) آهای شما عاشقایی که دلهای خراب دارین یه قصه گوی شهرزاد، بجای قرص خواب دارین آهای! شما جوونایی که دلهای کباب دارین هزارتا دوست خوب و بد، سر حساب کتاب دارین سوالی دارم ا...

ادامه شعر
حبیب اله  نبی اللهی

کاش سایه ات را روی سایه ام می انداختی، چقدر خوب است هم سایه باشیم!

ادامه شعر
حبیب اله  نبی اللهی

می دانی این سیب من و تو را از بهشت راند من جاذبه ی تو را کشف کردم... و تو را از من جدا کرد!

ادامه شعر
مهناز نصیرپور

شعر من منتظر تابش توست تا که پر نور شود تا دوباره لبخند بر لب قافیه اش جور شود مطلع چشم تو را می خواهد تا پر از شور شود غزلی تازه ز مهرت گوید که رقیب کور شود دل خود را به امید بسپارد ز پریشان...

ادامه شعر
مهناز نصیرپور

شنبه یعنی هفته سرشار غزل بی‌بهانه دلبرانه دیدنت شنبه یعنی مهر، در اردیبهشت مثلِ *نارنجِ بهار، بوییدنت شنبه یعنی من،تو و دم‌نوشِ عشق در میان کافه ای نوشیدنت شنبه یعنی شعر پاک رازقی از میان...

ادامه شعر
حبیب اله  نبی اللهی

انگار اشتباه شده بین من و تو آدم من، مترسکم اما وقتی تو بیایی هیچ پرنده ای نمی ماند!

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا