صاحب نظران ، رد شدن از پرده ی پندار تا آنکه به رفتن به ره ، آن پرده نگهدار صاحب نظری باش ،تو هم مثل همان ها تا بلکه مشخص نگری صانع اسرار ٭٭٭ ای وای ...

یاران نــظر کنیــد ، وفــاداری شــهید جانش فـدای امـر خدا شد ، بر این امیــد همّت نــمود و حرمت حق را نگاه داشت تا عاقبت به نزد خـدا گشت رو سفیــد ٭٭٭ در محضر و...

ای آنکه تو این خواندن حق است به فالت آسایش دنیـاست ،که انگشت محالت آن جور و جفاهـا که بیامـد به سر تو آن جور و جفاهاست ، که گردیده وبالت ٭٭٭ هـر نیت نیکو ...

فریاد من بلند است ، یاران به هم بسازید از بهـر خود سریها دیگر به هم نـتازید اسـرار معرفت که رفت از میان مردم غش و دغل بیامـد از بس که حُقه بازید ٭٭٭ ای ...

حوا چه کرد همسر آن شوهرش که بود در آن خطا به شوهر خود همرهی نمود آدم و حوا که فکر من و تو نبوده اند کز آن خطا خدا زِ جنانشان برون نمود ٭٭٭ آخر بشر...

ای خدا رزق من واین عمرکه ازخوان توبود خاک زاری سـرم بـر دَم ایوان تو بود جمله آدمیان و همه وحـش و طیـور رزقشـان از اثـر سفره احسان تو بود ٭٭٭ گردش...

حرفی نمانده است برای گُفتن چشمهاخسته‌اند دیگر از خُفتن زندگی تاراجِ سرخگونِ آرزوست و زمان تاریخیست برای سُفتن...

آنها که به ره حق ، به نکوتر هنر هستنـد بر عاقبت کار بشـر خون جگر هستنـد در راه تکامل به سوی حق که بـپوینـد در نیمه شب و روز بَـرَش دیده تر هستنـد ٭٭٭ هر آن پ...

شعر چشمان دلفریبت را عاقبت کتاب خواهم کرد روی دیوار سینه عکست را تا همیشه قاب خواهم کرد گر بهشتی شوم به یقین، بس که دلفریب و جذّابی باز بین آن همه حوری، من تو را انتخاب خواهم کرد...

دل بی تو اسیر بی سر و سامانی ست عبرتکده ی قصیده‌ ی خاقانی ست بر دل نفسی اگر بتابی چه شود آزادی من در نگهت زندانی است ✍️امیرحسین کوهنورد...

فیض خـدا ، نصیحـت بر آدمـی بُـوَد هر کس شنیـد ،نـزد خـدا آدمـی بُـوَد خوش آن دلی که نصیحت ، به خود گرفت آن دل در آن مقام بـه از آدمـی بُـوَد ٭٭٭ تا ...

هنـر و علـم و ادب قـابل ارشاد بُـوَد هرکس اینها به ظهور آورَد استاد بُـوَد بیستون را بنگر یک هنر از یک نفر است آن هنـر از اثر دست یکی فرهاد بُـوَد...

گر رَه به بی رَه راهی شدی مِصْبَاحُ هُدًی إِنَّ الْحُسَینَ است گر زِ بی رَه خواهی رهایی سَفِینَةُ نَجَاةٍ إِنَّ الْحُسَینَ است سِرّ نیک بختی دو باب است واحدُ إِنَّ الْحُسَینَ باب السعادة سِرّ ثا...

آن راه خداونـد که با صلح و صفا شد از دست همین خلق چرا جور و جفا شد آن راه خداونـد که پُـر جور و جفا نیست هیهات که این جور و جفا از ره ما شد ٭٭٭ قیاس مرد د...

چشم بشر زِ سِـیر جهان سیر کـی شـود وقتی شود که از اجلـش عمـر طـی شود صـد سال اگر بمانـد و بر شوق زندگی خواهد سراغ خضر و پـی عمر وی شود ٭٭٭ هر کس به مادیا...

تا حَسن مردم یک مدرسه نشناخته است علم و تزویر و ریای خودش آن باخته است هرکه نشناخت خدا را و به هر مدرسه رفت علم و تزویر و ریا نزد خودش ساخته است ٭٭٭ زِ علـم مدرسـه تا ...

در ره طوفان و سیل خانه که ویران بُـوَد خانه نشاید بساخت آب که طوفان بُـوَد هرنفرازخود سری خیره سری کرد وساخت خانه که ویران شود سر به گریبان بُـوَد ٭٭٭ ناصح نصیح...

در محضر دنیای دنـی هر چه خطا شد اول اثراتـش همه از جانـب مـا شد این خلق خدا هر چه خطا می کنن امروز تقصیر خدا نیست ، خطا گیر خدا شد ٭٭٭ هرکس به مج...

آنکه امروز دل خستهء ما می شکند سنگ صد من به ره باقی عمرش فکند گرچه ماراست دلی ساده چنان آب زلال لیکن آه دلمان گور ستمگر بکند. سیدرضاموسوی راضی بحر ، رمل مثمن مخبون محذوف با درود به پیَشگاه شما...

این نظم و اصولی که معیّن ز خدا شد واضح بُـوَد آن نظم معیّن ره ما شد ما هـر چه در این راه بپوییم و بجوییم این راه به دنیای بشر درد و بلا شد...