ای آنکه تو این خواندن حق است به فالت
آسایش دنیـاست ،که انگشت محالت
آن جور و جفاهـا که بیامـد به سر تو
آن جور و جفاهاست ، که گردیده وبالت
٭٭٭
هـر نیت نیکو که بیایـد به خیالـت
زآن فطرت نیکو بُـوَد و حُسن خصالت
حق جویی و حق گویی و هر صحبت نیکو
می باشد از آن طینت و آن حُسن کمالت
٭٭٭
اینهـا همه باشند در این مال و منالت
تا آنکه در آخر بـه برن رو به زوالت
آسایش و آسودگی اینجا، زِ برای تو نباشد
فکری بکن از بهر خود و اهل و عیالت
٭٭٭
این دنیـای دنـی ، کـی بـکند آبـادم
ترسـم از این ،کـه دهـد بـر بـادم
هرچه من ساخته ام، اینکه خرابـش بکند
ادعـا کی بـتوان کرد که من استـادم
٭٭٭
من کجـا بودم و در دامگه اش افتـادم
در همین دامگه اش، من به کجا دلشـادم
دام دنیای دنی ، بس فراوان به من است
غیر خلاق جهان کیست رسد فریـادم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 11 مهر 1401 10:48
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 18 مهر 1401 06:50
درود ها استاد
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید ، الهی امین
دادا بیلوردی 11 مهر 1401 21:48
سلام استاد
احساستان همیشه جاری
ببخشید مصرع سوم در زیر ، اضافه هجا داره
اینهـا همه باشند در این مال و منالت
تا آنکه در آخر بـه برن رو به زوالت
آسایش و آسودگی اینجا، زِ برای تو نباشد
فکری بکن از بهر خود و اهل و عیالت
حسن مصطفایی دهنوی 18 مهر 1401 06:50
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
شاعر سال 1371 به رحمت خدا رفته اند
خداوند شاعر را رحمت فرماید ، الهی امین