حوا چه کرد همسر آن شوهرش که بود
در آن خطا به شوهر خود همرهی نمود
آدم و حوا که فکر من و تو نبوده اند
کز آن خطا خدا زِ جنانشان برون نمود
٭٭٭
آخر بشر به گمرهی خود چه پی بِـبُرد
دید از ازل ز آدم و حوا چه ضربه خورد
این ضـربه را ندیده گـرفتند مردمان
این ضربه راحَسن بچشیده است ومی شمرد
٭٭٭
جوانـان با رفیـق بد نـشستنـد
در علمـی به روی خـود بـبستنـد
نه خـود تنهـا به راه گمـرهی مانـد
ره دانـش به همچون هم ، بِـبستنـد
٭٭٭
کار غلط از دستم هرگاه که سر می زد
از لطف خدا حسّـم بر دید بصر می زد
زآن حس بفهمیدم یک کار غلط کردم
کارغلط از من بود، حق حلقه به در می زد
٭٭٭
دانشـی ها که فقط جاده دنیـا برونـد
عاقبتشان گِل اسباب یکی کوزه گرنـد
بی خرد باشن و دانش نَـبُوَد در سرشان
اگر آنها به خداوند جهان پی نبرنـد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 09 مهر 1401 09:34
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
حسن مصطفایی دهنوی 18 مهر 1401 06:49
درود ها استاد
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید ، الهی امین