تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مهدی صادقی مود

"نون" که قبل از "قلم" به آیه رسیده معنی اش این است: شعر نون ندارد! خالقِ اندیشه ای که نون ندارد میلِ تعهد به "یسطرون" ندارد وادیِ "اناالیه" وادی عشق است مردِ سخن پیشه "راجعون" ندارد آنکه شرف را ...

ادامه شعر
حسن جعفری

در قمار زندگی حرفی ز بردن گرچه نیست می پذیرم من شکست خویش و شادان می روم نعل وارونه اگر هر روز دنیا می زند مثل یک بازنده ی مغرور خندان می روم حسن جعفری...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

لب مرکزِ پخشِ عمده ی آبنبات اطرافِ دهن عمده فروشِ شکلات با اینهمه پرخوری و ناپرهیزی قندم نرود دوباره بالا صلوات... ******** آرایش و پاک کردنت را عشق است با عشوه هلاک کردنت را عشق است یک ثانیه خ...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

باز قرمز نموده لبها را مخزن العشقِ نیمه شبها را کرده بی آبرو ز شیرینی بوسه اش، شیره ی رطب ها را... ******* گیسوی سیاهِ لَختِ عنبر بویش بر سینه نشسته خنجرِ ابرویش گفتند که با رقیب هم خانه شده م...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

با حنجره ی گرفته آواز چرا؟ تا قابلمه هست منتِ ساز چرا؟ امسال شعار شرکت گاز این است: تا بوسه ی عاشقانه هست گاز چرا؟ ******* قلمم ارتش و من مثلِ وزیر الوزرا واژه ها در صفِ تنفیذ، به حُکمِ سفرا صف...

ادامه شعر
حبیب رضایی رازلیقی

تعزیه . (شهادت حضرت قاسم ابن حسن ع) . قاسم ع: . قاسم ابنِ حسنم چون به سما ماهِ شبم از تبارِ علوی وارثِ شمسِ عربم به رگم خونِ علی در دلِ من عشقِ خدا نوجوانم به سرم شور و شهادت طلبم . مرگِ د...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

از نزدیکت هر کسی رد شده ها انکارِ بهشت کرده، مرتد شده، ها! ازعشقِ تو کلِ شهر شاعر شده اند تقصیرتو نیست جامعه بد شده... ها... ***** گفتی که سه شنبه میرسی، شنبه شده! "من" در غمِ آغوش تو بی جنبه شد...

ادامه شعر
محمد جوکار

"هر که در این حلقه ، مقرب تر است جام بلا ، بیشترش می دهند " باده گساران شراب الست باده ی خونین جگرش می دهند هر که در این عرصه ، چو سیمرغ شد معرفت و بال و پرش می دهند هر که شود ، محرم اسرار...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

لب غنچه ی نشکفته ، ولی تنگ تر است داوود نه ! صوتِ تو خوش آهنگ تر است بینِ صـدفِ سینه دلـی داری کـه از جنسِ تمام سنگ ها سنگ تر است ********* چشمه ای از سرابِ آمدنش در کویرِ برهنه ی بدنش وَتنم در...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

شعری که در آن فرصتِ اندیشه نباشد هر کس که سراییده - بدان یاوه و مُفت است صاحب قلمی کز قلمش بهره نگیرد شایسته ی فحش و سخنِ زشتِ کلُفت است جاوید، کلامی که در آن پند و گهر را چون دّرِ دری در صدفِ وا...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

لب طعم عسل، ولی نه! مرغوب تر است وَصلت ز حیاتِ جاودان خوب تر است آن را کـه نـگـاهِ تـــو بـه آتـش بکشد از شعله ی در باد، دل آشوب تر است ................. چون غنچه به دامانِ تو خواهم افتاد یا در ...

ادامه شعر
معصومه عرفانی

ازآن روزی که دل کندم ز دل دل ازبرم رفت شبی بار سفر بست جان من از پیکرم رفت دارالجنون اگردارالجنونم می برند امشب به جرم عاشقی بانو چه باکم باشد آخر منکه خود دیوانه ای بودم غم دست بر...

ادامه شعر
معصومه عرفانی

انتظار ندارم چاره ای جز انتظار هر شب و روزم خدارا هر دمادم منکه میمیرم از این ماندن قرار قرار اماندارم بیقرارم دلی شوریده و دیوانه دارم ز هجران دل مجنون شیدا به ویرانه نباشد مرحمی را یار در دلم...

ادامه شعر
معصومه عرفانی

من آن شمعم که میسوزم ببین تنهای تنهایم که می بارم خدارا هردمی داغ فراقم من گرد باد گرد بادی که همه گرد مرا برد نگفت منکه بادیه نشین بودم وویرانم کرد ناله نالم از بخت سیاهم که در این ویرانه غیر ...

ادامه شعر
مهرداد نصرتی(مهرشاعر)

ای آنکه بطن حرف شما را به خرج نیست نفست هر آنچه خواست در آن حکم درج نیست با آن سخن به واقع به تو نظم یاد داد آتش به اختیار کد هرج و مرج نیست (مهرداد نصرتی مهرشاعر)...

ادامه شعر
معصومه عرفانی

نمیدانم چرا اینگونه جای پای دل مانده است بردریا بزن طوفان ببر این جای وامانده دراین وادی شاعر شاعر نیم و شعر نگویم من زار عمری است که در خانه ی غم میسوزم قفل قفل براین قفسم میزنی و م...

ادامه شعر
حسن کریمی

«تگرگ» این همان شبنم بود، که به صد عشوه وناز ، دلربائی میکرد، صبحِ دیروز زِ برگ . دیدی امروز چه کرد ؟ بی حیا گشت تگرگ ...! حسن کریمی...

ادامه شعر
حسین  حاجی آقا

چه عصیانی دلم دارد ازاین چشمان شورانگیز به جنگی می برد من را تنها با لشگرچنگیز اگرصد تیردرجانم ببارند آن نامردان خون آشام بدان هرگزپشیمانت نخواهم گشت ازاین میدان چون من ادبیات نخوانده ام زحمت کشی...

ادامه شعر
محمد جوکار

تا دل سپرده ام به صدایی که آشناست پشت حصار دلهره ها و غروب تنگ گاهی کنار آینه ها ، گریه می کنم گاهی کنار قاب نگاهت ، کمی درنگ هذیان یک گلوی پر از گریه های قرن فریاد آه یک غزل و نغمه های چنگ ...

ادامه شعر
محمد جوکار

برگ زردی شدم از شاخه ی عشق افتادم عاقبت ، باغچه ها رازِ مرا فهمیدند پر پرواز مرا ، گرچه شکستند ولی کوچه ها ، قصه ی پروازِ مرا فهمیدند من و تنهایی شب ، یار صمیمی شده ایم اشک ها ، دغدغه ی سازِ ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا