تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
پژمان خلیلی

اما چرا ؟ به چه منوال - می شود سیه! این روز وشب همه را می توُان خِطاب

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

جنگ بود صبحانه استرس عصرانه کاتیوشا باز کاتیوشا شب که می شد عزراییل در کنارم می خندید و من عاشق بودم عاشق تفنگ پدرم ژ سه...

ادامه شعر
پرستش مددی

غم نبیند پرنده ای که پرش از جفای قفس شکسته شده گرچه در آرزوی پرواز است از زمین و زمانه خسته شده غم نبیند کسی که روی سرش ابرهای سیاه می چرخد آسمان را شکسته می فهمد لای اندوه و آه می چرخد شعر وقتی ب...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

امشب درست یازده خزان گذشت، از شبی که با اهل خانه تا سحر با تو نشستیم، ما در بهت سکوت سرشار تو، اما تو با نگاه خیره ات، از آسمان نظاره گر بودی، بر اشکهای چون در غلتان ما، حسرت تمام وجودمان گرفت، از ر...

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

درس خواندم تا مگر ملا شوم صاحب یک منصب والا شوم توی مکتب خانه ملایی کنم باسوادی را مگر هجی کنم کدخدا می گفت درس و مشق چیست! منصب این دوران به درس و مشق نیست نوکر من باش تا شاهت کنم گله ام را دولت را...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

گویند تا نهایتِ یک، ! ----------------محآسبه می شَود عدد ما، بی مُقدمه بَر ، حِسآبِ داری دنیا، ----------------------دخیل شدیم

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

لبی که لبخند ندارد دوختن بهتر هرکه غمی ندارد سوختن بهتر سَری که فکر عشق در آن نباشد پی در پی به دیوار کوفتن بهتر ...

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

قلمت را غلاف کن رفیق اشتباه می زنی این نوشته ها شکوفه های ذهن من است نه علف های هرز افکار تو

ادامه شعر
علیرضا  علیدادی شمس ابادی

در تداعی ز یک تصور با نظم وناز به نوازش هراحساس پاک با لطافت لمس کنی غمزه ی مستانه ی گلی خوش عطر وزیبا میون باغ گلی انبوه به صحرا نمایش میدهد گل بودنش را فراتر از نوع هر غنچه وگل ناخودآگاه میدز...

ادامه شعر
محمد مولوی

بازنشسته: سرم را زیر لحاف می کنم احساس گرما می کنم پایم را به اندازه دراز می کنم احساس سرما می کنم روز همسرم با حرفاش نیش می زند شب پشه هاش نیشتر می زند پله ها را دویدم نبضم ریشتر می زند سفیدگر ...

ادامه شعر
پرستش مددی

در بغض هایم رد پایی از پرستوهاست لبخند هایم زاده ی احساس لیموهاست در سایه ی چشمان تو آرام می چرخم چشمان تو آرایه ی محراب ابروهاست هرچند در قاب نگاهت ببرها رامند اما علیرغم خطر میعاد آهوهاست موهات ...

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

من خدا را سردر کاخ خدایان دیده ام من خدا را در میان قصر سلطان دیده ام در میان قدرت زور و زر قارونیان من خدا را گرم همراهی آنان دیده ام در تجلی گاه کاخ شاه و کوخ اهل فقر من خدا را گوشه ای بی عهد و پیما...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

,Every man is a piece of the world .a part of the main .Any man 's death diminishes the world .We are together, stay with each other .Do not let the world keeps on by default FREE VERSE M.Ma...

ادامه شعر
بهنود کیمیائی

روزی در کاشانه ای مهمان شد پنبه زن... بانگ عجیبی سر داد از مرد و زن... بحث آغاز شد و میگفتند ناسزا... گویی از هستی خود بودند نارضا... لحاف دوز تا شام درگیر کار بود... لیک ناسازگاری در کاشانه پایانی نب...

ادامه شعر
پرستش مددی

خوشا دلی که اگر لااقل خطا بکند برای عشق غریبانه ادعا بکند غروب های زیادی نشسته تا نکند خدا نکرده نگاه چپی به ما بکند مراد عشق در این دوره بس فراوانست روا نکن که مریدت خدا خدا بکند به هرکه پیش تو م...

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

زنده های خفته درمیدان مرگ چند روزی مستانه پوز خند می زنند سردوش ضعفا بار سنگین بلا درحیاط زندگی است ********** آتش وبروس به دنیا بسوزاند خوشی صدساله را چون غیرباور بُود اسباب چینی ...

ادامه شعر
سبحان داودی فرد

عاقبت ما رو ببین تو ای خدا  دست با هر کس که دادیم گفت یا علی بعد از چند روز گفت تو با علی یا علی گفتم همه گفتن ببین اینو نگاه ما که میریم رفتنی هستیم تمامی هست شروع       (به معنی این هست پایان ای...

ادامه شعر
محمدحسین خدیوزاده

ساقی به می زنگ دلم را شستشو کن مطرب بیا از قصه ی من گفتگو کن سازی بزن با تار و پود پیکر من با زخمه زخم سینه ی ما را رفو کن این درد بی درمان که با ما می ستیزد در چارچوب پیکر ما زیر و رو کن مطرب به آهن...

ادامه شعر
حسین یوسفی رزین

خسته ام از همه کس ای گل رویت نفسم صبح شد خنده بزن تا که بخندد قفسم هر کجا روی تو بینم گل عمرم شکوفد تو مرا راز بقایی نفس صبح امید باز کن پنجره را تا که دلم زنده شود سخت پژمرده بدون تو گل باغ "...

ادامه شعر
افسانه اساسی

رویداد عشق، اوست که درکالبد جانم می دمد.

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا