- لیست اشعار
- موضوع
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368
نفست رو هدیه دادی ترانه تقدیم به شهدای مدافع سلامت شاعررسول چهارمحالی(ساقی عطشان) :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: نفست رو هدیه دادی تا نفس هامون نگیره توی این...
ادامه شعرباز باریدن گرفت باران بروی شاخه ها تا دهد جانی به جسم خاک بر گل بوته ها آنچنان ابری پر باران بود هفت آسمان اینچنین میباردش رگبار بر گل بوته ها نغمه موزون آن پر میشود در گوش جان شرشرش باشد کلامی از بر...
ادامه شعرآسمان شد با نگاهم ، لانه چشمان من زندگی در باطنش بر حال من، زندان من گرچه در خلوت، شبیه موج آرامم ولی مانده دنیایی همه دلواپسی، اذهان من آدم خودکا...
ادامه شعرتا جوانی می رود کم کم برای زندگی میشود آهسته سنگین تر هوای زندگی آن نشاط چهره ی عهد جوانی ای دریغ رفت بی آنکه بخواهیم ما به پای زندگی فصل رویشها گذشت و شد خزانها پشت هم خم شد آخر قدمان از بادهای ...
ادامه شعربختیاری شاعررسول چهارمحالی(ساقی عطشان) :::::::::::::::::::::::::::::::::::: هر کسی را بخت یاری می کند در نسب هم بختیاری می کند هفت لنگ و چهار لنگ پر غرور شیر مردانی غی...
ادامه شعر« مرد » هر مرد در جهان خودش گریه می کند بر درد بی امان خودش گریه می کند! خوشبخت آن که در غم دنیا نشد حزین هر کس به داستان خودش گریه می کند گم گشته در بیان غم خود چو عاجزست بر جان بی نشان خودش گری...
ادامه شعرآن برگ خشکیده افتاد از درخت امّا چه سود دیشب که مادر بزرگم رفت ، باران باریده بود
ادامه شعر«قضاوت» خود گنه کاری و مردم را قضاوت می کنی با دل پردرد، آن ها را قصاوت می کنی ابتدا خود را به تدبیری سر و سامان بده بعد آن عاقل شدی خود را شماتت می کنی درد مردم را ندیدن آفت بخشندگی ست گر ببینی ...
ادامه شعرشاخ به شاخ شدند فقر و تبعیض در میدانی که پشت دیوارش بشکه ای نفتِ سیاسی می ریزد روی شاخِ قیمت ها ✍رجبعلی باقرے #سپکو_شاخ...
ادامه شعرقطره بر جان و پیکرم می ریخت لحظه های سرور پنهانی شوق گلزار و واشدن در خود از پس غنچه ها و عریانی شور خونین عاشقیِ شفق رنگ یاقوتیِ بَدخشانی ذوق راهی شدن به دنبالِ باد لحظه ،شروع عصیانی پرّه در پرّه...
ادامه شعردر روزگار جوانی درون شهر با چشم قله ای عظیم و سترگی نشانه بود فصلی زیاد و قرن پیاپی که دیده بود سرما و برف و باد و تگرگش همیشه بود دردی بزرگ سینه آن را گرفته بود بغضی حزین در بن او جا تنیده بود از دو...
ادامه شعرمرا داستانی و راهی دیگر است در سفر مرا حال و زاری پریشان و درگیر، پرخطر رهی را چنان از پلیدی بگردی سراسیمگی تو با من نبینی ز آرامش و مداوم به شر به هر چشم ...
ادامه شعرطعمِ خون و گدازه ے مس می داد دشنامِ کبود دارت وقتی در راه آفتاب سرِ خون خواهی را می گداختی ✍رجبعلی باقری #سپکو_خون...
ادامه شعرنفرین به نسل ما شده تا عمر ما هدر شود هر کینه توزی های شان، از آرزوها پر کشند این مسلک درگیر تاریکی و نا پاکی سرشت افکارشان با انتقام ، از خون مردم سر کشند ...
ادامه شعرهستی ای دختر زیبا،گل گلخانه ی من توشدی روشنی ی محفل کاشانه ی من قلب پر مهر تو چون آیه ی نورانی عشق پرتویی از دل خورشید به ویرانه ی من لب پرخنده ی تو دشمن غمهای من است می زند تیشه به بتخانه ی غمخانه ی...
ادامه شعرزمانی این قرار زندگانی کام شیرین است که انسانی ترین اخلاق در ما بهترین است رفیقانی که در بند اسارت هم رها باشند. تمام آنچه را برچیده باید دام ننگین است زمانی چ...
ادامه شعرمهر مادر *** مهری است کزو بر دل و جان می ماند از روز ازل ز وی نشان می ماند در سوختن شمع وجود مادر رازی است که تا ابد نهان می ماند *** علی اوسط حسینی ...
ادامه شعرمن زاده ی پاییز و نظر کردهی مهرم درویش صفت چشم به تقدیر سپهرم جز کنج خرابات پناهی دگرم نیست جز نقش رخ یار خیالی بسرم نیست دلبسته ی مینا و مِی ام، شاعر شهرم در عشق و جنون یک تنه علّامه ی دهرم ...
ادامه شعرزخم عمیقی نشاند بر دل و جانم رفیق غم بسرایم دگر از ته دل زان رفیق حیف تلف شد زمان بر همه وهم وخیال سیرت زیبا ندید چشم سیاهان رفیق دزد شدم حیله گر گفت و خطابم بکرد یا ز سر بغض بود یا که حسود آن رفیق...
ادامه شعرروح انـسان چه بخواهد چه نخواهد، ذات او غمگین است عـاشـق تـوبه و مشتاق گناه، نامه ی آخرتش سنگین است آدمی در عالم هم رفیق مَلَک است هم شیطان کـه بـه ایـن راه و طـریـقـت نـگـری، عاقبتش ننگین است رسول ...
ادامه شعر