تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
امیرصالح زمردی

کاش می شد گِره از بختِ بدم باز کنی و به غیر از خودِ من ، با همه کس ناز کنی کاش پایانِ همین شعر به کامم برسم دلِ ویران شده را یک شبه نوساز کنی !...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** خنجری هستی در قلبم درش بیاوری می‌میرم ... ***

ادامه شعر
افسانه نجفی

_دلتنگم؛ سرم را به کدام سنگ بکوبم؟! تا آدم بشوم... _تمام آدم ها کنار من؛ و من ِلعنتی کناری تنها؛با یاد ِتو... _تویی که اگر آدم بودی! _آخ!ولش کن؛ قلبم درد می کند... _کاش به هنگام فرار از تو به جز تو! پ...

ادامه شعر
هدایت کارگر شورکی

خیابان خوب پوشانده تن لخت خیابان را برف درنیارند مگر پشت سرش مردم حرف «عشق» یک اسم فقط نیست؛ گمانم فعل است فعل خاصی که شده توی خیابان ها صرف هر خیابان شده در دوری تان کوهی دور هر خیابان شده در یاد ت...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

بهار، درِ خانه یِ بی یار را نزن چون همدم ندارد صاحبش با عطرِ تو دلتنگِ عشقش میشوَد. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

من ازتو چه می جویم من از تو چه می خواهم من که رو به پایانم چرا از تو نمی کاهم یعقوب پایمرد paymard

ادامه شعر
افسانه نجفی

_تو که می رفتی؛ چمدان بزرگت،مگر جا نداشت؟! _که چشم هایت را؛ این جا روی دیوار آسمان جا گذاشته ای... _در عجبم از تو ؛ رفتن خیال همیشگی ات بود... _چقدر با شتاب رفته ای مگر؟! تمام خنده ها و خاطرات مشتر...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف شعر نوشین هر آن گاهی که از لب‌های سرخت بوسه می‌چینم به چشمان تو حالی دلکش و مستانه می‌بینم به بوسه از تو جان می‌گیرم و جان می‌دهم هر دم ندارم قدرت توصیف حس و حال شیرینم نده بر باد گیسوی...

ادامه شعر
محمد جواد علی نژاد

بماند که می شد کنارم بمانی ونماندی ... ازهمه دل کندم... که اینگونه ویرانم نمایی؟!! می گذرد زمانه و می ماند درد ویرانی ... الان که نمی دانی ،بماند که بعد ها بدانی ... من تورا دوست داشتم برای خودت نه تن...

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

مرا از خود نشانی نیست مگر یادم کنی گاهی که این تن زنده میگردد اگر گهگاه مرا خواهی شدم تسخیر چشمانی که سحر انگیز و یاغی بود لب تو هم صحراهاست ، تو غارتگر چه میخواهی هوس از پیکرت بارید به جنگل های گ...

ادامه شعر
حسن سهرابی

ساحل بی تاب آرامش،شود حیران، ز طوفانی که چشمانت کند ویران ، غم شبهای بی پایان. ولی دانم ! شراب سرخ لبهایت ، کند سامان ، همه موجهای سرگردان،در این دریای پر طوفان. نفس می گیرد از تقدیر،از این تقد...

ادامه شعر
افسانه نجفی

کِز کرده به کُنج نحیف ِ اتاقش؛ مردم شهر،با زخمه ی اندوه بی پایانش! آخ!داغ ِبهمن فروریخته تا مغزاستخوانش...

ادامه شعر
شاعرزهره  خانی مهرآبادی(شیدا)

پاره کن فلسفه ی جدایی را پاییز یعنی من درآغوش تو...

ادامه شعر
یاسر قادری

خیالت ، آخر غرق خود میکند مرا می دانم، آخر این درد میکشد مرا حکمت دل باختن و هجران چیست؟ نمیدانم،مرگ سوی خود میکشد مرا شمع حرمی و با جان در طواف توام پروانه ام و آتش عشقت میسوزد مرا صید چشمانتم و مش...

ادامه شعر
عزیز حسینی

عمریست در واپسین ،انزوای تاریک پنجره نشسته ام که شاید روزی تو باز آیی . عابران خسته ی شب نشین ،آن لحضه را که تو بر من پا میگذاری به تصویر می کشانند آن لحضه که ابرهای مه آلود ،از آواز سکوت پر است و من ...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

این ابرهای شفاهی،دلواپسی های مزمن سیگار روشن نکرده،یعنی بقول تومؤمن زیرصفوف تجسس،وگریه های مجازی عُقم گرفت از نردد،لای قفس های خائن آثار قتل وجنایت،درمن شبیه دل من طوری که جز دود وسیگار،چیزی نماند ازق...

ادامه شعر
پویان صالحی

تو ای معشوق و هستی، تو ای جانم کجایی بیانداز بر لبان دل عاشق نگاهی تو بنگر که چگونه دلم تشنه ی عشق است چه دردیست که تو اصلا خبر از من نداری تو که عهد رفاقت چو بستی با دل من بگو آموختی از که تو رسم بی ...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

قاش قارا کیپریک قارا گوزلرقارا ووردون اورکدن منه گیزلین یارا ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ جانیمی الدن آلیب حُسنون سنین درده سالیبدیر کی تاپیلماز چارا ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ ای بدیر اوزلی صنم آهسته گئت سویله گوروم سن کی گئدیرسن هارا ⚘⚘⚘⚘...

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

ما خوب بودیم، خیابان معلم خوبی نبود عشق و احساسمان را بی رحمانه ربود خیابان اسم رفیق نمک نشناس ماست آتش زد بر فرش دوستی تا تار و پود سجاد فرهمند ...

ادامه شعر
abolfazl zaarei

سرد است هوا نگاه تو جان بخش است آن چهره ی همچو ماه تو جان بخش است این شهر تمام مردمش مایوس اند آغوش تو و پناه تو جان بخش است ********** ژرفایِ نگاهت از جنون لبریز است تاثیرِ دو چشمِ تو ، چو تیغِ تیز...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا