- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
زهرا جعفریان
در29 /02/ 1380
تو کاری با دلم کردی که هرگز من نمیمیرم ز صبح نور تکرار و که شب تلخ و چو بیدارم بنام حق گرفتار و اسیر عشق و این یارم که او گوید بخواه از من چو من خواهش گرفتارم نفس تنگ و کمی عمر،تمنا شد زهر لحظه ولی...
ادامه شعرعادتم از روی تدبیر و نظر بی زر بود زین سبب تا روز هر شب خاک بر سر میکنم ایمل حکیمی
ادامه شعرمن چه میدانستم چشمِ عشق بازِ تو من را تا کجا خواهد برد در فلک پیش خدا خواهد برد آه وقتی که نگاهم کردی یا به لب نام مرا عشقِ زیبای خودت می خواندی بند ِ جانم حظ کرد در دلم مهر تو غوغا میکرد لمس شد پا و...
ادامه شعرعشق وقتی که سرد میمیرد شهر درگیر درد میمیرد غارغار کلاغک پیری روی یک کاج زرد میمیرد در زمستان ممتد تصویر منجمد میشود سلامی گرم آشنایی که بی تو میلرزد گوشهای مانده سرد میمیرد و کسی که تو را نمی...
ادامه شعرگاهی پشت پنجره صدام کن صدای تو دل نشین است گاهی صدام کن صدای تو زندگی ست صدای تو عزیزست و رفیق هر تن گاهی صدام کن صدای تو نکوست صدای تو نسیم صبحگاهی ست و صدای تو در دل هاست گاهی با صدای تو میشینم روی ...
ادامه شعردانشکده بی بودن او زندانست بی بودن او خانه ی دل ویرانست انگیزه نمانده به دلم چون دیدم این ترم به دانشکده او مهمانست...
ادامه شعرحالِ خوبی است بودنم نزدیکِ تو گاه گاهی که میفشارد دستِ تو دستانِ من بیخبرم من که چرا بیقرارم چنین، بیقرارِ تو با حضور تو، با نیاز تو بینیاز هر نیازیام در دوریت دارم به دل، آشوبِ تو درد و غمِ...
ادامه شعردر هر تابستان، با تابش آفتاب تموز، پوست خربزه های رسیده، شکاف بر می دارد در جالیز، شبیه ترک انار لب های شیرین تو ، در پاییز . مهدی بابایی ( سوشیانت )...
ادامه شعراین همه بی خبری تا به کی از من تو پری شب هجران تو انگار ندارد سحری مستفیض از تو نشد دیده ی مشتاق ولی چشمم از دست تو نوشید چه خون جگری صفت قهر تو اینگونه در عشاق نبود در کدامین جهت راه قضا و قدری؟ د...
ادامه شعرمرا با غیر میبینی ولی جانم پریشان است تو را با غیر میبینم ، نگاهت شاد و خندان است صدایم در نمیآید ، نمیبینم تورا دیگر تو را میخوانمت هرروز ، لبانم داغ و سوزان است به یاد دارم زمانی را که گفتی ...
ادامه شعرمــیبینم که آمــــــدهای و از ســازش مـیگویی از فرصـــــــــت تـــازه و ز راه نـــو مـیگویی آمـــــدهای و مـــرا عــــــزیــزتـر مــــــیداری "مـن نـدانــــــــســتم قــدر تــو را" مــــیگـو...
ادامه شعربسمه اللطیف نوید عشق تو باز میرسی از راه و عطر روح فزایت شده است منتشر از موج گیسوان رهایت از اشتیاق چنان پر شده است کل وجودم که جای دارد از عشق تو جان کنم به فدایت سلام می کنی و می برد طنین سلامت...
ادامه شعر#شعرپارســے_ڪــــوردے دیوانه نبودم چشم ولباهایش دوستتدارم گفتنش وتلخ تر از همه رفتنش دیوانه ام کرد من شێت نەبووم بەڵێ وێڵبا خۆشم دەوێیت بۆ ئەوەے بیڵێم لە هەمووے خراپتر،ئەوان ڕۆیشتن. شێتیکردم ????...
ادامه شعرهم بوسه ات را هم تنت را باز می خواهم / هم دکمه ی پیراهنت را باز می خواهم / آلودگی دامنت را باز می خواهم / تا یک شب دیگر بمیرم کنج آغوش ات زن بارگی هایت چرا انقدر ملموس است / مرد درون شعرهایت از ...
ادامه شعرخواستم دل بکنم آه دلم بند نشد برکه بودم تو شدی ماه دلم بند نشد یک قدم فاصله تا یوسف مصری شدن است چه کنم من ته این چاه دلم بند نشد عقل گفته است بر این جاده ی گمراه مرو عشق ای جاده ی گمراه دلم بند نشد...
ادامه شعردر مرزِ باران و غزل آنجا که مرگ واژه هاست دریای هستی چون حریر بر موی موّاجت نشست یک جلوه از چشمان تو عشقی که در حیرت شکست موی پر افشانت خیال بر حسرتِ بوسه نشست محو توام ،از من مپرس ، نامی که از یا...
ادامه شعرهر چه می بینی درین دریا ز عشق گر چه بی حد و قیاس است این سخن ایمل حکیمی AimalHakemi
ادامه شعرچون من عشاق ستمدیده ز دست تو بسیست حال با من تو بگو یار ستمگر چه کسیست؟ شهر ویران شده ی گونه ام از هجمه ی اشک مدتی هست که دور از لب فریاد رسیست سایه بر سایه ی عمرم اگر انداخته ای پس چرا بر سرم این س...
ادامه شعردر پیچ وخـَم کوجه ی پن بست نشستم من مست تو بودم و در آیینه شکستم، شب تا به سحر نام تو شد ورد زبانم در حسرت روی ،تو به میخانه نشستم امشب تو مرا وعده ای از جام لبت ده تا بوسه زنم مس...
ادامه شعرکاش بادِ پاییزی نَوَزَد تا عطرِ تَنَت دلِ هر رهگذری را نَبَرَد #آگرین_یوسفی
ادامه شعر