تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
صدیقه جـُر

به تبسم به تکلم به دل آرایی عشق به خموشی به تماشا به شکیبایی عشق به نفس‌های صبا در سایه سنگین سکوت به غزلگویی عشق با لهجه شیرین سکوت شبحی چند شب است آفت جانم شده است به گمانم که تویی، راحت جانم شده ...

ادامه شعر
رضا دهقانی نامور

بی سبب اشک ، ز چشمانت اگر میریزد سجده شکر به جا آور ... به سوی ایزد ... هر کجا دیدی شد جهنم چون بهشت کار جز عیست ز ، عشق که به دل انگیزد ... گذر عشق گر بیوفتد به قبرستان شک نکن مرده بلا فاصله بر ...

ادامه شعر
عزیز حسینی

زیر تار گیسوی تو دنیا بمیرد گُنه ز جانب من دنیا بمیرد بر مرکب عشق تو گشته ام قو بخند که قوی تنها زیبا بمیرد هر شب به هوای تو گرفتارم هرکه مجنون شما گشته ها بمیرد بر دیده ی تو دائم شدن شاعر با تو...

ادامه شعر
سروش اسکندری

خانه ای که تو نباشی آباد نیست آنکه آمد آبادش کند آزاد نیست خانه ای که کدخدایش اسیر گشته و زندانی آن خانه کدخدا نیست آن خانه اجداد نیست جایی که دختر بچه ای شاد نیست بدان آنجا هم خُرّم آباد نیست امتداد ...

ادامه شعر
بابک پولادی

در دل خُفته خیالی از عشق... آمده رُخی است.! که مادام تیره گون وحشی اَبرویش!! مرا باران سان مجنون!! در تنیده بُغضم فقط فقط بر غمگین خیالش می پیمآید مرا...!!! ...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

مریمانه (۳۵) نه درختی نه چشمه‌ای نه بهار پس چه هستی که مهربان هستی؟ بوی باران و کاهگل داری لوتی و مشت و پهلوان هستی سنتی زنده می‌کنی دل را مثل تصنیف‌های مرضیه مثل من دلسپرده و دلکش مثل من عاشق بنان ه...

ادامه شعر
سروش اسکندری

دوست دارم بگم تو برام خیلی مقدّسی گُلم عَزیزم تو برام همه کَسی هرگز با تو نگیرم ره جدایی دُچارت می شوم ای دل کجایی هر شب به خوابم تا صبح میآیی وای به حالت اگر نیآیی میان راهم تو آشنایی مجنون می ...

ادامه شعر
کاظم قادری

دلم را نذر مویت کرده بودم برایت هدیه جان آورده بودم برای روزهای بی تو بودن هزاران گریه را پرورده بودم گلی بودم ولی تنهای تنها اسیر بی شماران نرده بودم چو الماس درخشان بودم اما ز بخت بد میان پرده ...

ادامه شعر
افسانه مهدویان

تیر مژگانت درون قلب خون بارم نشست نور امیدی به اندوه دل زارم نشست باخیال بودن یک لحظه در آغوش تو شور و حال عاشقی بر جان بیمارم نشست چشم را بستم که در رؤیا ببینم روی تو قطره های اشک ناگه روی رخسارم ن...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف پرواز عشق دلبر شیرین و یار نازنین و مهربان می درخشد نام تو در قلب و روح و ذهن و جان با حضورت یافته این زندگی رنگی دگر عشق تو آورده شوری بی نهایت در جهان در قدومت ناله های بلبلان گل می ک...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

سکوتت را بغل کن بغض و گریه دردسر دارد، کجا فریاد کردن در دل زندان اثر دارد، سر دار حقیقت لال باش و ناله کمتر کن که این شهر دروغین تا بخواهی گوش کر دارد! به هر سمتی که رفتم کوهی از دیوار سدم شد خدا...

ادامه شعر
  دومان

سودا به سر دارم چنان امشب به یادش گم گشته ام در خود ولی آن رهنما نیست من از سرو پا مبتلای عشق اویی کان عشق مارا ذره ای در ابتلا نیست در دل چنان بنشسته کز دوری ننالم دور است اما ذره ای ازمن جدا نیست ...

ادامه شعر
رضا احمدپور

شرمسارم که تو هم قاصدکت گم می شد آرزوهای قشنگت سهم مردم می شد خوشه ی عشق تو بر باغ دلم بود ولی از هراس هر مترسک بذر گندم می شد رضااحمدپور...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه المهیمن ظلمت زمانه دور زمانه با دل من نیست مهربان تا چند باشد این همه غم در دلم نهان باغم ولی ز غم به بهاری که آمده است گویی فکنده اند مرا در دل خزان از جور زندگی شده افسرده جان و دل آزرده گشت...

ادامه شعر
رضا دهقانی نامور

دوست دارم ویرانه ات را دوست دارم پر پر کردن گل های دلم را هرز گاهی دوست دارم به در حرف گفتنم و به دیوار شنیدنت را دوست دارم برای گل چیدن خار بودنت را دوست دارم به دنبال اصل آمدن و بدل بردنت را دوس...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

مریمانه (۳۴) روی آن شیشه تب دار تو را « ها » کردم اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد ش...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

ببین مسافرم از راه دور می آیم! به عشق روی تو با شوق و شور می‌آیم! شبیه چشمهء جاری، شبیه آب زلال به سمت قلب تو از سمت نور می‌آیم! چه سربه زیر، ولی سربلند، وقتی که پر از شکوه و نگاه و غرور می‌آیم! ...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

باز هم امشب انیس قلب زارم میشوی،، همنشین خلوت شب های تارم میشوی.، روبرویم می نشینی با دو صدها دلبری،، مایه ی آرامش ، فکر وخیالم میشوی،، باز هم در کنج خلوت روبه روی اضطراب،،،، معنی آ...

ادامه شعر
شیما رحمانی

صورتِ عشق؛ نه با واژه و شعر و نه حتی، چَشمت صورتِ عشق فقط؛ گفتنِ یک جانمِ جانانه یِ توست.

ادامه شعر
بهزاد غدیری

به قول شعر نیمایی(تو را من چشم در راهم گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم) چه زیبا می شد از شعرش اگر بودم هنرمندی کشم عکسی خیالی را به رنگ و نقش دلخواهم به بومم می کشیدم کوه و رویش سرو کوهی را ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا