تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
کیوان هایلی

بوسه هایت داغ، طعم لب هایت مَلس قدر آغوشت بدانم بی تکبر بی هوس عطر موهایت نوازش می کند روح مرا جان بگیرم از لبانت، بوسه ای قدر نفس ...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

خیال آشتی دارد مه ابرو کمان من چه ساده قلب بیمارم به قولش گشت امیدوار ✍???? مرغ خوش خوان دلم تو گلم گهگاهی بنشین بر بامم نغمه ای باز بخوان یاکه در یاد وخیال من زار بادو صد ناز وادا حا...

ادامه شعر
کیوان هایلی

به صد حیله شدی یارم که چشمم را بگریانی؟ به جانم می زدی خنجر، که جانم را برنجانی؟ چه ها کردی تو با جانم، چه بد کردی تو با جانت به جانم آتش عشق است، تو عشقم را نمی خوانی ...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

به: مریم خداکرمیان ترابی،خلاق لحظه لحظه ی شادی در زندگیم! بانوی بی بدیل هگمتانه! تو عروسِ کسی اگر بشوی جای من درمراسمت خالیست تو،ولی به مراسمم بیاحتمن طعم حلوای ماد...

ادامه شعر
سعید نادمی

تو هم در باغ رویاهای زیبا می روی گاهی ؟ مرا با خود به رویاها و خوابت می بری گاهی ؟ شکستم من حصارت را چنان مجنون به رویاها تو هم همچون زلیخا جامه ام را می دری گاهی ؟ اگرچه با دل تنگم ، به یادت بوده ا...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی ابن ابیطالب (علیه السلام) خوش موسمی رسید و زمان غدیر شد بشکفت عشق و وضع زمین دلپذیر شد نور هدایت از افق غیب سر زد و در کار عشق ولول...

ادامه شعر
سروش اسکندری

در شوره زار عشق؛ هیچ آهنگی؛ زیبا تر از منطق؛ کلام تو نیست ... ؟

ادامه شعر
شیما رحمانی

من؛ نه ابرم که ببارم نه کویرِ خشک و تشنه پیچکم من پیچکی که غرقِ رویا، مست و شیدا، از تَنِ عشق؛ رفته بالا

ادامه شعر
محمد تقی  خوشخو

ندمد صبح دولت ما جانا مگر به یک نظر که عمری به سر شد در این خیال بی ثمر خدا داند احوال جمعیت جان به لب رسیده را که ما از تو بی خبریم  و تو از خدا بی خبر محمد تقی خوشخو) ...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

دیگر نشانی از مهر و عشق در تو نیست چندیست چشم تو، پیِ دلدارِ دیگری ست ای بی وفا نگار! به آئینه ها بگو دیوانه ای که بر دلِ سنگت نشسته، کیست؟ می خواهَمَت چنان که نپرسیدم از تو من این طعنه ها که پشت...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف معجزه دلداری لحظه ای چشم تو با لطف به من می نگریست بهتر از لطف تو در حین نظر دیگر چیست می تپد قلب به نام تو و در هر لحظه مهرورزانه تمنای تو در من جاری است من به دلدادگی خویش شهادت دادم ...

ادامه شعر
کیوان هایلی

در من غزلی شکل گرفت وقت فراقت یادی به سرم زد ز تو و برق نگاهت گر خالق این حال خداوند رحیم است گردن بِنهم، جان بدهم، در ره راهت ...

ادامه شعر
کیوان هایلی

به گمانم دل تو با دل ما کار نداشت این دل عاشق ما دلبر و دلدار نداشت آن سخنهای قشنگی که به گوشم خواندی همه اش باد هوا بود، که تکرار نداشت ...

ادامه شعر
شیما رحمانی

کلامت؛ مُعجِزی بر باورِ احساسِ یک زن شعری بخوان؛ مومن به غزل هایت خواهم شد.

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف شورانگیز دلبر شیرین و ناز و یار شورانگیز من قامتت شمشاد و اندامت چو شاخ یاسمن خنده هایت در گذار لحظه های سخت هم روح پاک تازه ای را می دمد در این بدن باز در خلوت صدایم کن بگو در گوش هوش ...

ادامه شعر
امیرپیام نجفی زاده

ای که چشمت شده سر منشاء افسون شدنم عطر لیلایی تو ، عامل مجنون شدنم گنج نایاب ، اجازه بده کشفت بکنم با چندیست که من در پی قارون شدنم تو سزاوار ترینی بنشینی به غزل لایق شعری و زیبنده ی مضمون شدنم بین با...

ادامه شعر
کیوان هایلی

در دلم حس غریب یست خدا می داند حس یک فرد غریق یست خدا می داند شده ام در دل خود سخت گرفتار به عشق قصه ی عشق، فریب یست خدا می داند ...

ادامه شعر
امیرپیام نجفی زاده

صبح است و دلم باز هوس کرده تنت را عطر خوش باغ و چمن پیرهنت را با شعبده ی عشوه مرا شاعر خود کن تا من بنویسم غزل خواستنت را با تلخی چای ام نخورم قند ، بنوشم از کنج لبت شهد گل نسترنت را صبحانه همه اهل کم...

ادامه شعر
کیوان هایلی

در دیاری که مهر یار، به شبی بند است دانی عشق در این دیار گرمی چند است؟ سوداگران و دلالان هوس، به خط شدند تا به بند کشند آن دلی که به عشقی بند است ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف اشتیاق بی کران وقتی که آتش از نگاه تو به جان افتاد از آرزو در اشتیاقی بی کران افتاد مهر تو سر بر زد ز سینه همچنان خورشید عشق تو در این قلب پاک و مهربان افتاد جانم که بی عشق تو در سرما و...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا