با دشمنم نشستی
منو به خاک نشوندی
دیدی دارم می میرم
ببین کجا کشوندی

لب بر لب رقیبم
گلبوسه ها گرفتی
داغ یه بوسه بر من
گذاشتیو برفتی

حالا ببین که دنیا
چقدر عجیب و گِرده
اونی که دوسش میداشتی
رفته که بر...

دل برده ای زِ دستم،
اینگونه مستِ مستم
تنها در این بیابان،
دل بر حضورت بستم

بر من بباری اَر نه،
خشکیده و خرابم
در لحظه های آخر،
تب کرده در سرابم

از قطره های مهرَت،
احیاء شود دوباره
جانی که بی ا...

چه کنم،
مرغ دلم باز هوای کودکی دارد پس از پنجاه!
سردی بالش به آن بامِ خانه ی گسترده زیر چتر آسمان صاف و مشحون از ستاره،
به زیر نور مهتاب اَمردادی،
و آن پشه بند سفید چارگوش،
آویخته از میخ ها بر دیوار...

ریشه ها در آب گندید، باغبانم آرزوست
ریشه را خاک غنی باید، چنانم آرزوست
گرچه بی مقدار بود سهم من از باغ ارم
شاخه ای بی برگ و بارم، آن جهانم آرزوست
زیرِ سایه سارِ آن سالار سروانِ سهی
کی رسد نوری به من، ...

پر زدی بر بام ویران و نزار این دلم
سبز و خرم شد زِ انوار تو این آب و گِلم
خون خشکیده در این رگها، دوباره جوش شد
گرمی آغوشت آنگه بهر این تن، نوش شد
تکه تکه چینی بشکسته از ظرف تنم
با فریب بند زیبای تو، ...