دوباره شب آمد و حدیث غم تنهایی من به آسمان رسید
ستاره بختم باز پشت ابر تیره شد و کسی شیون دلم نشنید
دوباره این سرنوشت کر و کور، تازیانه نواخت بر گرده های من
دریغ که نمانده مرهمی برای زخمهایم که هرگز ...

گفتم که دگر هیچ مگو، جای سخن نیست
از بغض زمان ناله مکن، گل به چمن نیست
تفسیر غمِ دوست چرا پیشه ی ما شد؟
این خانه دگر خانه ی ما، همچو وطن نیست
هر کَش برسد دست، کَنَد خشت زِ دیوار
سقفی و ستونی نبُوَد، ج...

دستتو بده به دستم
من منتظر نشستم
تا از سفر بیایی
طلسمِ غم شکستم

هرجا بری تو بی من
این رو بدون قشنگم
تو نیستی اونجا تنها
جونَمو به جونِت بستم

یه روز که بارون اومد
با هم زدیم به جاده
نرم و سبک، چه را...

سخت مگیر تو بیش از این، چون همه چیز در گذر است
اگر که زخم خورده ای یا به مرادت، سحر است
کار جهان همین و بس، قیل و مقال بی سبب
کام دهد کنون اگر، روز دگر، روز شر است
گر تو بدانی قدر خود، آه و فغان نمی ک...

بر خاک من گذر کن، رسم وفا بیاموز
از آن درخت نارون، لطف و صفا بیاموز
هر شاخه ام هِزاران، گنجشک می نوازد
در سایه ام نشین و خوف و رجا بیاموز
بر تارهای چنگی، زخمه بزن تو لَختی
از نغمه ی هَزاران، شکر و ثنا...