سال پنجاه و نه بود
دریازده سالگی ام
جنگ
این نام بد
که همیشه بوی ستیز و خون می دهد آغاز شد
در یک سو دشمنی غدار
و در سویی دیگر مردی بی قرار
فرقی ندارد در هر دو سو
چشمانی اشک بار دیده به راه
و من در سیزده سالگی ام مادر خود را کشتم!
وقتی برای شوق رفتن به جنگ
چیزی که نمی شناختم
او گریه کنان به دنبالم می دوید
و من برای ثبت نامم درردیف جنگاوران
و شناور در لجه خون
سوار بر توسن خیال
یا در دشتی پهناور
همچون آهویی سبکبال می دویدم
و او با های های مادرانه
اشک می ریخت و التماس که مرو مادر
من مادرم را کشتم!
آن لحظه که در گوشه ی پیاده رو
در کنار دکه ای
و برروی سنگفرش خیابانی زمین خورد
اما هنوز سوی چشمانش به دنبالم می گشت
ایستادم و بی رحمانه او را نگریستم
فاتحانه لبخندی زدم و گریختم
من تسلیم نمی شوم
باید می رفتم
آن روز و آن سال و سال بعد
مرد سبزپوش قدّم را نپسندید
گویی آه مادر مرا گرفته
شبی از شب ها به پایش بوسه زدم
گریستم و اجازه خواستم
این بار خدا صدای او را و مرا هم شنید
جواز رفتن صادر شد
و من دوباره او را کشتم!
وقتی خبر مرگم را برایش آوردند
از آوردگاهی که کسی زنده بیرون نیامد
سال شصت و سه بود
جبهه ای به نام جنوب
سال شصت و چهار بود
جایی به اسم اروند
سال شصت و پنج بود
در کربلایی به نام شلمچه
گاهی مجنون، هوری دیوانه
نام مرا بارها به نام شهید نوشتند
و مادر شب ها تا صبح اشک می ریخت
آفتاب نزده پدرم را به دنبال جنازه ام می فرستاد
و من بی رحمانه هر دوی آن ها را به انتظار کشتم...
جنگ است جنگ
باید جنگید تا پیروزی
اکنون از آن سال ها، سال ها گذشته
نام دوستانم کم کم از روی دیوارهای شهر محو می شود
پدر و مادر آن ها نیزچشم انتظار مردند
من نیز در پیری به کشتگان خود می گریم
آن گاه که صدای خنده ی نوجوانانم را می شنوم...
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 19
امیر عاجلو 23 شهریور 1399 11:03
!درود
علی مزینانی عسکری 24 شهریور 1399 02:47
درود برشما بزرگوار
مهران امیرمحمدی نسب 23 شهریور 1399 12:01
درود۔۔۔
علی مزینانی عسکری 24 شهریور 1399 02:47
درود شاعر گرامی
بهنام حیدری فخر 23 شهریور 1399 13:21
درود بر شما جناب استاد عسکری گرانقدر
بسیار فاخر و تاثیر گذار و تأمل برانگیز بود
مانا و پایدار و سرفراز و سربلند باشید گرامی
علی مزینانی عسکری 24 شهریور 1399 02:48
سلام و سپاس استاد ادیب و بزرگوار
منصور آفرید 23 شهریور 1399 14:34
سلام بسیار تاثیر گذار. جنگ با هر اسمی جنگ است
علی مزینانی عسکری 24 شهریور 1399 02:48
سلام و سپاس جناب آفرید گرامی
روزبه آریا 23 شهریور 1399 20:09
درود بر شما استاد
بسیار زیباست
علی مزینانی عسکری 25 شهریور 1399 07:44
سلام و سپاس بزرگوار
کاویان هایل مقدم 23 شهریور 1399 22:59
جنگ همیشه منفورترین صحنه ی کنش بشری بوده،
فلاکت،
در به دری،
آوارگی،
زخمهای عمیق روح،
آثار پاک نشدنی بر عواطف از دست رفته،
و خیلی پلشتی های دیگر که سالها حتی تا پایان عمر انسانها را رها نمی کند،
اما چه میتوان کرد وقتی،
به سرزمینت، ناموست، خانه ات، دست درازی شده،
باید ایستاد و برای حفظ شرف مقاومت کرد.
این ملک بارها و بارها عرصه تاخت و تاز وحشی ترین اقوام بوده، اما هیچگاه سر تسلیم و خفت در برابر مهاجمین فرو نیاورده است.
با کلام زیبایتان، برای نسل ما دهه های چهل و پنجاه، خاطره بازی کردید استاد مزینانی.
درود بر شرف شما
علی مزینانی عسکری 24 شهریور 1399 02:49
سلام و عرض ادب
سپاس از نظر شایسته شما استاد گرانقدر
کرم عرب عامری 23 شهریور 1399 23:03
آفرین آفرین آفرین
علی مزینانی عسکری 24 شهریور 1399 02:50
سلام و سپاس جناب عامری گرامی
ولی اله بایبوردی 24 شهریور 1399 09:30
سلام و درود
گوشه ای از خاطرات جنگ
دستمریزاد
علی مزینانی عسکری 25 شهریور 1399 07:45
سلام و سپاس استاد بایبوردی گرامی
حبیب رضایی رازلیقی 25 شهریور 1399 03:19
سلام استاد عزیز
با سروده ات
کاملا تصوری سازی کرد
جنگ اگر دفاع باشد
از خیلی چیزها
مقدس است
و گرنه منفور است
دستمریزاد
علی مزینانی عسکری 25 شهریور 1399 07:46
درود برشما استاد عزیز
محمد مولوی 25 شهریور 1399 13:37