۱_____
و هنوز آدم برفی نمی داند
اینجا که ایستاده
فردا آفتاب است...
۲______
برف ها آب شده اند
و از غذای گنجشک ها
دانه ای به جامانده
جوانه زده است...
۳_____
آتش بس شد
کبوتر در کلاه جنگی
بر تخم نشست...
۴____
تنها آدم برفی دیده بود
که نیمه شب
از شاخه های قندیل بسته
گنجشک می بارد...
۵_____
چگونه پاییز برگردد!
پرندهای که
نشانی لانهاش را
سرسبزی شاخهها گذاشته بود...
۶_____
کبریت میکِشم زیر عکسهایت
تو میسوزی
و من دوباره، کنارت گرم میشوم...
۷_____
پشت ِآب بند
ماهیها بر خاک آفتاب میگیرند
و آن طرفتر، کرمها
آسوده بر سر قلاب
شنا میکنند...
نظر 1
امیر عاجلو 17 مهر 1400 16:22
لطیف و دلنشین