- شاعران
- مسعود مدهوش
- دفتر شعر نگاه منتظر
- شعر نگاه منتظر | مسعود مدهوش | شعر ایران
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
نگاه منتظر
یکی دیدم با نگاهی اشک آلود
کنار میکده آرام نشسته
بدو گفتم غریبی یا که خسته
یا قلبت رو یه عشقی در شکسته
نگاهش را به چشمای دلم دوخت
هوای غُربتش حالی بی افروخت
بدو گفتم سخن گوی تا بدانم
بگو تاشاید حقت را ستانم
بخندید و بفرمود که اگر من
زدست خالقت رنجیده باشم
چگونه خلق ناچیزی تواند
از او حق عزیزی را ستاند
بدو گفتم مگر خلقی تواند
ز دست خالقش رنجیده باشد
بدو گفتم مگر دریا تواند
بدون ساحلش امواج باشد
بدو گفتم مگر کودک تواند
بدون مادرش مخلوق باشد
بدو گفتم مگر قلبی تواند
بدون صاحبش ایثار باشد
بدو گفتم مگر ساقی تواند
بدون میکده خُمدار باشد
بدو گفتم مگر عاشق تواند
بدون دلدار یاور باشد
بفرمودم که من آن اولینم
در آن دریای عشق آخرینم
بدو گفتم خدا یاور توست
همیشه همره و یاریگر توست
اگر لطفی نکرده از صلاح است
اگر دردی ندیدی از وفا است
بخندید و بفرمودم که ندانی
چه زجرهایی در دل اندرانی
کنون بی خانه و بی یار هستم
در این شهر غریب بیکار هستم
بدو گفتم من هم غربت نشینم
از آن دریای ژرف من دورترینم
کنون من هم کسی یاور ندارم
در این دنیا فقط خدارو دارم
در این حین یک غریب کور خسته
به دیده آمد این پیروارسته
بفرمود که اگر کور و غریب است
زیک بینا او بیناترین است
اگر لطفی ز من بستوده ایزد
زدرهای دگر بگشوده رحمت
چرا در این دنیای دو روزه
بجز شکر خدا کنم غریزه
اگر چشمی زمن می بود تقدیر
خدای خالقا می کرد تقدیم
کنون من هم چونین دیوانه هستم
زپای عهد خود با معبود نشستم
برو شکر خدا کن ، ای مرد پارسا
که بر تو کرده نعمت را چو آسان
تن سالم بُود رستگاری
تن سالم بُود پرهیزگاری
تن سالم بُود لطف خداوند
تورا دوست داشته با خود کرده پیوند
برو مرد خدا، ای مرد عابد
بخوان اسم خدا و عشق و زاهد
همگی ،جملگی آراسته گشتیم
بسوی خالق خود باز گشتیم
کاربرانی که این شعر را خواندند
امیر عاجلو (07 /01/ 1399) | خسرو فیضی (07 /01/ 1399) | محمد علی رضا پور (07 /01/ 1399) | مجتبی جلالتی (07 /01/ 1399) | مسعود مدهوش (07 /01/ 1399) | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (08 /01/ 1399) | عباس ذوالفقاری (08 /01/ 1399) | معین حجت (08 /01/ 1399) | روح الله اصغرپور (09 /01/ 1399) | سعید فلاحی (10 /01/ 1399) | حانیه شجاعی (18 /01/ 1399) | ز بودهن دریس (18 /01/ 1399) | سعید اعظامی (12 /02/ 1399) | علی معصومی (25 /02/ 1399) | ولی اله بایبوردی (25 /02/ 1399) | محمد مولوی (29 /02/ 1399) | محمد رضا درویش زاده (29 /02/ 1399) | مرضیه نورالوندی (29 /02/ 1399) | مینا یارعلی زاده (29 /02/ 1399) | مینا تمدن خواه (29 /02/ 1399) | محمد ترکمان(پژواره) (29 /02/ 1399) | سیدمحمد طباطبایی (29 /02/ 1399) | طارق خراسانی (29 /02/ 1399) | حامی شریبی (29 /02/ 1399) |
رای برای این شعر
نظر 35
-
-
مسعود مدهوش 07 فروردین 1399 19:30
درود برشما،سال نو مبارک،
ممنون از محبت و لطف شما????????????????????????????
-
-
خسرو فیضی 07 فروردین 1399 15:43
. با بهترین درودهایم
. استاد گرامی سروده دلنشین تان را چندین و چند بار خواندم .
. و هر بار درسی نو آموختم .
. قلم توانایتان را می ستایم و در انتظار شما در صفحه کوچکم
. هستم . نگاه تان پر امید باد
. -
-
محمد علی رضا پور 07 فروردین 1399 18:40
سلام و احترام،
برای شناساندن بهتر قالب های تازه و توانمند سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ) به همیاری تان نیازمندیم.
تقدیمی:
در قالب سروش:
1- از زمانی که دیکتاتور شد/
سیکل را نگذرانده، دکتر شد/
ناظر فنّی رِآکتور شد/
و ترقّی کرد.//
2- نردبان ترقّی آوردند/
نردبان؟ – پلّه برقی آوردند/
هر چه غربیّ و شرقی آوردند/
در احزاب.//
3- آن سرِ نردبانِ جمهوری/
قله ی لامَکانِ جمهوری/
جانِ جمهوری/
پایه، پیدا نیست.//
نمونه شعری در قالب جدید سه گلشن
(تنها قالب مهندسی شده در شعر فارسی که هر سه بخش آغازگر، بدنه و پایانبخش را در خودِ ساختارِ قالب دارد
“شعر، زیباترین تریبون است؛ حرف هایی بلند می طلبد/
تا تَسَلّا و مرهمی بشود، شاعری دردمند می طلبد//”
مشکلاتِ زیادِ ما کم نیست. شاعر از زلف یار می گوید/
بچه های طلاق، بد یُمن اند؛ شعرِ بوس و کنار می گوید/
پدری، مدتی ست بیکار است؛ غم گرفتار و تلخ گفتار است/
همسرش باردار و بیمار است؛ از غمِ انتظار می گوید/
دست های لطیفِ بیوه زنی مثل دستانِ پیرمردان شد/
چشمِ پاکِ همیشه پُر شرمش، از غمی بُردبار می گوید/
چار راهِ رفاه، پشت چراغ، دختران، گل حراج کردَه ند و /
گلِ بی عطرِ کاغذی، چیزی، از بدِ روزگار می گوید/
فاصله بین ملت و دولت، راهِ این جلگه است تا قله/
شاعرِ بی غمِ تغزّلباز، باز وصف بهار می گوید/
“شاعران در شبِ ملایمِ شعر فقط از شوق و آرزو گفتند/
عده ای از دو چشم دلبرشان، جمعی از حلقه های مو گفتند/
باز هم دخترانِ گل در دست …. باز هم مردمانِ پایین دست … ./
باز هم شاعران در این بُن بست، غزل از مهرِ ماهرو گفتند . //”
نمونه ای در شعر سبز(چندآهنگ)، گونه ای از شعر میان سپید و نیمایی، با الزام به کاربرد (حدّ اقلّی یا هر از گاهِ) قافیه و ایجاد چندآهنگی باتغییر اوزان:
ناگاه/
آه!/
زیر آوار ماند خاطر من/
رفتی و رفتم و رفت/
و هیچ کس نفهمید جز عشق/
که از عشقت/
ای سراسر عشق!/
بر سرم چه ها رفت .// -
مجتبی جلالتی 07 فروردین 1399 19:06
با هزاران دورد
چقدر زیبا سیر نموده اید
مناظره ای بس زیبا
قلمتان را می ستایم -
-
محمد علی رضا پور 08 فروردین 1399 17:01
درودتان گرامی!
با همیاری سرایندگان خوب سرزمین مان، قالب ها(وسبک های) نوین و توانمند سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ) در حال شکوفا شدن اند.
امید که این گلستان، بی بهره از گل های شما نمانَد که هر گلی بوی خودش را دارد.
تقدیمی
قطعاتی در قالب سروش(از جناب علی معصومی)
□□□
یک سبد بی بهانه یادم کن
با دلی عاشقانه یادم کن
بعد هر آب و شانه یادم کن
با دعای شبانه یادم کن
منِ آواره بی تو حیرانم
□□□
نذر کردم که شادمان باشی
از غم و رنج در امان باشی
مثل خورشید آسمان باشی
یار و غمخوار مردمان باشی
دیگر از خاطرم نخواهی رفت
□□□
آه از آن چشم فتنه آلود ات
وای از آن غنچه نمک سود ات
داد از لحظه های بدرود ات
چو کویرم بجرعه ی رود ات
کی ببینم وفای خوبان را
□□□
من به جز تو دگر نمی خواهم
جز غمت همسفر نمی خواهم
دلبر و تاجور نمی خواهم
بی تو هوشی بسر نمی خواهم
کاش میشد که روی بنمائی.
نمونه ای از شعر سبز/چندآهنگ
(از جناب حامی شریبی، سروده شده در 20 سال پیش)
روزگارم
تب دار است
هذیانش
کابوس خوابهای
– بی صداست
نخ
آرزوهایم را
نکشید
تن لختش
پیداست
درگوش
– خدا
فریاد نزن
حرفهای شیرین
آوای دهل
سهم فرداست
راستی
حسنک
شعر من کجاست
دیر وقت است
خورشید
طعم غروبش
پیداست.
در قالب سه گلشن(آغازگر+ بدنه+ پایانبخش با حداکثر تنوع در هربخش) از محمدعلی رضاپور(مهدی)
در امتحانِ عشقِ تو، ماندیم نا تمام
اما هنوز هم غزلی هست مست فام
اما هنوز هم، نَفَسم آسمانیَ است
چشمم بدون شُبهه، پر از مهربانیَ است
شب ها به ماهتابِ تو، دستم نمی رسد
اما نگو: جداییِ مان جاودانی است
من: مشتریِّ چشمکِ نازِ ستاره ات
شب های دل همیشه مقیم جوانی است
در کهکشانِ رازِ تو پیداست گم شدَه م
این چشم اشاره هات برایم نشانی است
آشوبِ خوبِ حضرت محبوب را بگو:
فهمیده ام که بینِ دو چشمش تبانی است
خورشید بر تغزّلِ خود، رشک می بَرَد
در انفجارِ دم به دمِ بی کرانی است
این گونه، شادی و غمِ مستانِ روزگار
مصداقِ بارزِ شُبَهاتِ زبانی است
مثل مدار وقف طواف تو هستم و
فرقِ فراق و وصل فقط واژگانی است
خوب است حالِ آتشیِ دل به لطفِ دوست .-
حامی شریبی 29 اردیبهشت 1399 21:45
درودبر شاعر ادیب و پژوهشگر
ادبی
استاد محمد علی رضا پور
همیشه ی تلاشتان ارزنده و سبز
-
-
-
مسعود مدهوش 25 اردیبهشت 1399 10:27
درود جناب معصومی
به مهر خواندید ،نام به اشتباه غزل خورده است ،این اولین شعر بنده است -
-
-
مینا تمدن خواه 29 اردیبهشت 1399 17:17
درودها نثارتان استاد بزرگوار جناب آقای مدهوش
بسیارعالی و دلنشین سروده اید
طبع روانتان مستدام
-
-
سیدمحمد طباطبایی 29 اردیبهشت 1399 20:21
درود بر دوست خوبم جناب مدهوش
تاریخ کامنت ها نشانگر این است که از اولین آثار ارسالی شماست
من کارهای جدیدتان را بیشتر دوست می دارم
-
مسعود مدهوش 29 اردیبهشت 1399 20:36
درود خدا بر استاد غزل ایران زمین،سید بزرگوار
صحیح فرمودید ،اولین شعرم هست،بارگذاری مجدد کردم تا به خود و دوستان دیگر نشان دهم،از کاملا آماتور به
اماتوری ارتقاء یافته ام و یادم نرود به لطف و مهر می خوانید گرانسنگ -
ارسال دیدگاه
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
bahram ehsani
در27 /02/ 1394 -
فاضله هاشمی
در27 /02/ 1397 -
سیده فریبا سیدموسوی
در27 /02/ 1355 -
طاها پرکی
در27 /02/ 1378 -
Sarina Salarian
در27 /02/ 1383 -
علی آهنگر
در27 /02/ 1383
نقد 1
محمد علی رضا پور 07 فروردین 1399 18:42
دوست گرانقدر!
به گمانم اگر زبان شعر و حال و هوای آن را امروزی کنید، شعرتان مورد پسند تر خواهد شد