- شاعران
- معصومه محمدی سیف
- دفتر شعر گنجشک
- شعر قبلهگاه شعر | معصومه محمدی سیف | شعر ایران
آخرین اشعار
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
قبلهگاه شعر
ارسال شده در تاریخ : 21 اردیبهشت 1399
| شماره ثبت : H949988
تمام جادهها را رفتم.
اما تنهایی مبهمی در چشمانِ شهر جاری بود.
لهجهی جاده هم غمگین بود، صدای پایی نمیآمد.
کاش دوباره متولد میشدند،
آدم هایی که هر یک پشتِ بوته های خشکِ مزرعه، شعر تنهایی سروده اند،
و پنهان ماندند دور از چشم مترسک های باغ.
تنها یک چیز ثابت است، صدای جیغِ درمانده ای رها،
در آینه ی آسمان.
خودش را فریاد می زد، به گمانِ پرنده ای دیگر.
تنهایی مبهمی در چشمان آسمان، جاری بود.
تنهاتر از مترسکِ ساکتِ باغ.
معصومه محمدی سیف
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
کاربرانی که این شعر را خواندند
امیر عاجلو (21 /02/ 1399) | مسعود مدهوش (21 /02/ 1399) | ابراهیم حاج محمدی (21 /02/ 1399) | محمد مولوی (21 /02/ 1399) | محبوبه دهقان (21 /02/ 1399) | معصومه محمدی سیف (21 /02/ 1399) | خسرو فیضی (21 /02/ 1399) | سعید اعظامی (21 /02/ 1399) | ولی اله بایبوردی (21 /02/ 1399) | زهره خمری (21 /02/ 1399) | مینا یارعلی زاده (22 /02/ 1399) | مسلم روانان مهر (22 /02/ 1399) | عباس ذوالفقاری (22 /02/ 1399) | سیلویا اسفندیاری (23 /02/ 1399) |
رای برای این شعر
امیر عاجلو (21 /02/ 1399) مسعود مدهوش (21 /02/ 1399) سعید اعظامی (21 /02/ 1399) زهره خمری (21 /02/ 1399) خسرو فیضی (27 /02/ 1399)
تعداد آرا :5
نظر 6
-
خسرو فیضی 27 اردیبهشت 1399 13:01
. درودها نثارتان باد
. استاد ارجمند و گراندیش کلک هنرمندتان زیبا
. سروده ای را رقم زده است
. موفق باشید
. @}
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
فهیم بخشی
در25 /02/ 1394 -
مریم شجاعی
در25 /02/ 1348 -
مرتضی برخورداری
در25 /02/ 1356 -
فاطمه کرم پور
در25 /02/ 1384 -
Rozina Rastin
در25 /02/ 1403
نقد 1
ابراهیم حاج محمدی 21 اردیبهشت 1399 11:28
درود و با اجازه :
تمام جادهها را پیمودم
تننهایی مبهمی در چشمانِ شهر جاری بود.
و لهجهی جاده غمگین
بی هیچ صدای پایی.
کاش دوباره متولد میشدند،
آدم هایی که پشتِ بوته های خشکِ مزرعه
دور از چشم مترسک های باغ
شعر تنهایی سرودند،
تنها یک چیز ثابت است
صدای جیغِ درمانده ای رها،
در آینه ی آسمان.
که خودش را فریاد می زد
به گمانِ پرنده ای دیگر.
تنهایی مبهمی در چشمان آسمان، .
تنهاتر از مترسکِ ساکتِ باغ
جاری بود