3 Stars

شهر آدم ها

ارسال شده در تاریخ : 22 تیر 1400 | شماره ثبت : H9417478

شهر بی رنگ در کنار آیینه ها
حسرت لاجوردی ما شد
تا ظهور عشق و عاطفه در بند
یک قدم مانده ، پای غصّه امضا شد
جان تا جام زهر خود را خورد
رخت بست و بی هوا خندید
سوی مرداب شهری بی شاعر
وسعتی از غروب آدم دید
شاعر بینوا نمی دانست
کاغذ کاهی اش بدون رویا است
او در آغوش اشک آدم مُرد
سیب را خورد چون شبیه حوا است
مردم شهر ما نمی خندند
این همه قافیه برای چیست ؟
حال فصل درونمان بد است
این همه حاشیه برای چیست ؟
عشق را بدون معشوقش
تا کجا توان انشا بود ؟
مهربان شویم کمی امروز
این صدای یک تمنّا بود
(فرزانه فغانی ۱۴۰۰/۴/۲۲)

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 56 نفر 108 بار خواندند
امیر عاجلو (22 /04/ 1400)   | کاویان هایل مقدم (22 /04/ 1400)   | فرزانه فغانی (22 /04/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (22 /04/ 1400)  
تعداد آرا :1


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا