نارودخانگی می کند...

ــــــ
تو شبیه سوت های از هم گسیخته ی یک سربازِ غریبی  بالای یک برجک نگهبانی  در عمقِ شبِ یک بیابانِ پُرکار
و من  فقط دارم صدات را دید می زنم.
....
طغیان، ربط را از خط بریدن است؛ سرکشی مظروف است از ظرف؛ سرگذاشتن است بر شانه هایِ بطالت؛ آبی ست که نارودخانگی می کند.
...
پشت خودویرانگری ابلیس، آدمی از گریگی های خودش هوایِ منزل کردن را یاد می گیرد. گریه ویران می کند گریه می سازد ابلیس گریه بلد نبود.
...
برف که نشست اسم کوچکش را گفت و سکوتش دوباره در خودش افتاد.
من دیگر به کیسه ام برنگشتم مثلِ پولِ عاشقی.

#احمد_آذرکمان
بیست و هفتِ تیرِ هزار و چهارصد.

نام عکاس: اریک_اوستنسون

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 56 نفر 95 بار خواندند
احمد آذرکمان (03 /05/ 1400)   | محمد مولوی (04 /05/ 1400)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا