ماشین شعرسازی!

شوخی شوخی با حرفهای دل شاعر هم شوخی!
نه این دیگر فراتر است از یک شوخی ساده، این لودگی و ولنگاریست در وادی ادب و حکمت و عرفان یک فرهنگ...
شاید برایتان آشنا باشد و شاید هم برخی از ما وسوسه شده باشیم برای حضور بی دعوت دل در محافل و مجامع و سری در سرها در آوردن، از این میانبر بی اصل و بنیاد بهره ببریم اما واضح است که نان ماشینی هیچگاه طعم و بوی نان معطر سبوس دار تنوری دهات را ندارد.
غذای آماده تند مصرف یا همان فست فود کجا میتواند جای قورمه سبزی مادر را که با عشق درآمیخته و به چاشنی محبت ممزوج شده در سفره مان بگیرد؟
کپی و الصاق با فتوشاپ و کراپ کردن و مونتاژ کنار هم آیا میتواند با قلم مو بر بوم راندن با دستهای هنرآفرین پهلو بزند؟
زهی خیال باطل. احساس مخاطب گول نمی خورد. شاید دمی مجذوب زیبایی مصنوعی ظاهر شود اما بیشتر از آن به یک تفنن تعبیر میکند تا یک اثر ناب هنرمندانه.
و امروز وقاحت از حدی گذشته که برای نوقلم هایی که تاب گذر از مسیر زلالیت و آبدیدگی در برکه ی هنر و ادب و احساس را ندارند، نوکیسه گی را به ارمغان می آورد: باورتان میشود، بعد از خرید و فروش پایان نامه در کوچه و خیابانهای این شهر و هزاران دیگر، حالا نرم افزار ساخت شعر!!!!!
چه شعری شود آن که به جای ذهن و عاطفه و روان انسانی، قرار باشد هوش مصنوعی و منطق صفر و یک ماشینی آن را بسراید؟!!
باری آن سروده را لایق که "مر" نامند....
کجای رایانه، برای معشوق می تپد، کدام اشک از مانیتور باریدن می گیرد، چه اندوهی از رنج یاران بر حافظه مرکزی این دست ساخته ی کر و کور و بی احساس بشر می نشیند تا از پی آن بارقه های احساس و شراره ی امید و یاس و هزاران حالات دیگر انسانی را بتوان نوشید؟
همه چیز برای بعضی ها مسخره است. مبنای کل دنیا سودآوری و منفعت جویی است برایشان، این فلسفه دنیای کاپیتالیسم است و لا غیر.
انسان معنایی جز ابزار تولید ثروت مگر دارد در چنین مکتبی؟
و هیهات از این آفت که ریشه و تنه و ساقه ی فرهنگ و ادب را نشانه میرود. باید هوشیار باشیم و نگذاریم وارث نسلی شویم که غزلهایش تهی از عشق، مثنوی اش خالی از حکمت، قصیده اش فاقد قصد و نیت و شعرش تابع مد سال و ماه شود.
اگر به واقع خودمان را مسئول حفظ و انتقال مفاهیم بلند ادیبانه ی به میراث رسیده به نسل بعد از خود میدانیم، مبادا به چنین آفتهایی مجال بروز و ظهور دهیم.
تحریم و تقبیه این بازار دروغین و سوداگری خطرناک، بهترین راه دفع شر و خشکاندن ریشه ی نامیمون هرزه علفهای روئیده در بستان ادب پارسی است.
دریابیم شعرای بی نظیر ماضی و حال و آتی را....
خود قضاوت کنید، میتوان قلم در این وادی راند و حافظ نشناخت؟ با سعدی و مولانا و نظامی و خاقانی و خیام و عطار و بیدل و رودکی و فردوسی و ناصرخسرو و جامی و عوفی و بسیار بسیار دیگر غریبه بود؟ از چشمه های ناب سهراب و نیما و فرخی و میرزاده عشقی و اخوان و شاملو و کسرایی و خیلی های دیگر عطش را سیراب نکرد؟ چه میتوان نامید آنکه اینجا هم به دنبال پریدن و خوردن حاصل رنج دیگران بدون ذره ای زحمت است؟!
چنین دلالانی را میتوان در حومه ی شهر و دیار ادب راه داد؟
همه چیز را شوخی و بی ارزش نینگاریم....

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 78 نفر 101 بار خواندند
سام زمانپور (14 /10/ 1399)   | سیمین حیدریان (02 /02/ 1400)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا