دارم شنیده میشوم
و کسی سکوت را با واژه هایی که به گلویم چسبیده،
میشکند
واژه هایی عریان
با سیب گلویم بالا و پایین میرود
تمامی حروف من را بر آینه قسیان میکند
و واژه به واژه تف میشوم
بر بالاتر از خورشیدک مغموم
سراپا عفونتی شاعرانه چون کوچه های محزون
از دریوزه حادثه عبورم میدهند،
برای تخطی نابخشوده و از یاد رفته ای کیفر میشوم
هیچ میدانید که چند نفر در من،
از پیش،
فکر تنگی گورهای امروزشان را کرده بودند . همانند ضریبهای سالهای عمر
که در آهستگی تقاضا منتظرند
مردم من،
در تابوت مشترکند
در سرزمین من،
هر کس پایان خود را سفت چسبیده است
و همیشه از چشمهای هم سقوط میکنند
شما آیا تا به حال،
لب بر گلوگاه شاعرگذاشته،
و از آنجا واژههای سرخ مکیده اید؟
از شما میپرسم،
آیا تا به حال؟!!
ببخشید گاهی پلکهای من از کابوس منفجر میشوند
و کسی چمدانهای شرمم را،
برای لرزش بی نصیبم کنار گذاشته
که از پس تخریب هنوز همچون سطرهایی معلق در این شعر
آونگوار به هر سو چنگ میزنم
و هنوز از شما میپرسم
آیا تا به حال لب بر گلوگاه شاعری گذاشتهاید؟
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 16 مهر 1399 10:26
.مانا باشید و شاعر
علی معصومی 16 مهر 1399 13:36
درود و عرض ادب
ارجمند
◇◇◇◇
چکامه هایت لبریز از طراوت باران
¤¤¤¤
در امان پروردگار
رضا زمانیان قوژدی 17 مهر 1399 00:16
درودها استاد اخباری عزیز
قلمتان همواره نویسا
زنده باشید
محمد مولوی 07 شهریور 1402 00:33
درود برشما دوست گرامی
زادروزتان مبارک