در خلوت و تنهایی، از عشق تو سودایی
سر بر قدمت آرم، ای دلبر روءیایی
ای بادهء سُکر آور، بر سوز دلم بنگر
ترسم گذرد عمرو، بر دیده نه در آیی
دل تا به تو شد مایل، عقل رفته و شد زایل
هر گوشه چو پیچیده، آوازهء رسوایی
گیسوی تو زنجیرم، در جوانیم پیرم
افتانم و خیزانم، برمن تو تسلّایی
یادت زده آتش ها، در سینه چو طوفان ها
می کِشد مرا هردم، در ورطهء هر جایی
در پی تو هر سویی، آوارهء هر کویی
باشد که مرا گویند، دیوانهء سودایی
بخشد چو به من جانی،گیسوی پریشانی
وز لبان سوزانت، چون دمِ مسیحایی
یارب برسان بر من، آن لعبت سیمین تن
کز قند لبش گیرم، چند بوسهء شیدایی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 27 دی 1402 22:50
.مانا باشید و شاعر
نازنین نکیسا 30 دی 1402 07:30
درود
محمود فتحی 29 دی 1402 07:42
درودتان زیبا بود شاعرگرامی
نازنین نکیسا 30 دی 1402 07:30
درود و سپاس
منوچهر فتیان پور 30 دی 1402 17:47
درود برشما
خواندم لذت بردم
محمد علی رضا پور 30 دی 1402 21:05
سلام و درود تان سرکار خانم نکیسا
محمد علی رضا پور 30 دی 1402 21:06
سلام و درود و عرض ادب،
فرا رسیدن ماه بهمن و زادروز شعر سروش،
بر شما فرهیخته ی گرانقدر،
خجسته باد!
در پناه خدا بهترین ها نصیب تان