3 Stars

زخم روزگار

ارسال شده در تاریخ : 13 دی 1402 | شماره ثبت : H9427809


ای مه گل عذار من،باده ی خوش گوار من
نیست به جز تو مرحمی، به زخم روزگار من
هوش ز سر ربوده ای، ره تو به من نموده ای
شب به سحر نمی‌رسد، گر نشوی قرار من
سایه ی بید من تویی، تحفه ی عید من تویی
از چه رمیده ای ز من، لذت سایه سار من
جان و دلم نثار تو، تمام من دچار تو
راه دگر نمی رود، این دل در حصار من
مستم و میخانه تویی، من تو و، بیگانه تویی
جهانی از جفای تو، خیره شده به کار من
دیده اگر چو خون کنی، سینه ز غم فزون کنی
جز تو مرا نه محرم است، گر شکنی مزار من
در پی تو روانه ام، کوی تو شد بهانه ام
به روز محشرم ببین، نمانده جز غبار من

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 78 نفر 141 بار خواندند
امیر عاجلو (13 /10/ 1402)   | نازنین نکیسا (14 /10/ 1402)   | صدیقه جـُر (14 /10/ 1402)   | حشمت‌الله محمدی (14 /10/ 1402)   | محمد مولوی (14 /10/ 1402)   | شبنم حکیم هاشمی (15 /10/ 1402)   | محمد جواد علیپور (15 /10/ 1402)   | محمود فتحی (15 /10/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (13 /10/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 8

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا