3 Stars

مفراموش

ارسال شده در تاریخ : 15 اسفند 1401 | شماره ثبت : H9424063

و در اندیشه آنم که کنم با تو سخن,
سخن از شادی زیبای غریبی که پس از غربت جان فرسایش,
به وصال آنکه می خواست رسید
و بگویم به تو که ,
چقدر زیبا بود
هم نشینی با یکی از مردُمان
که هنوز یادش بود
که بهنگام سلام
بزند خنده به لب
و به هنگام ملاقات ندا سر بدهد
نکند عیش و نشاط لب خندانِ تو از یادت رفت
بتوان دریابش,
زندگی را که همین لحظه کوتاه بهاری است که بن بستش مرگ,
که همین است که هست
و چقد با تو نگفتم از عشق
ادعایی که به لب زمزمه می کرد
یک بچه هجده ساله ,
که فلانی را میخواهم تا آخر
و نشاید که کنم زندگانی بی او
چون که گفت او بی او
فهمم این شد که بسی هست چقد ناپخته
که اگر بلوغ تر می بود او
به خودش می گفت او
که چقد خوب شود با من اگر باشد او
و اگر هم که نشد یا که نخواست یا که بمانْد با من او,
چاره ای نیست بجز حالت تسلیم و رضا
که وجود زندگی هم بی او,
هر چقد صعبُ و عذاب آورُ و طاقت فرسا
باز هم ادامه می خواهد داشت
رسمش این بوده و هست
که همین است که هست
آری ای هم صحبت
آدمی در شب ها
می‌شود آدم تر
و گهی تاریکی
لازمه ای دیدن یک مهتاب است
صحبت این است
که در پنجره های وا کرده ای ذهن
ما چقد وا کردیم
پنجره ای عاطفه را
که زمین بیشتر از هر موقع خواهان است
به کمی مهرُ و نفس هایی گرم
که شوند مأمن و ملجا
به غریبان زمینی موقت به زمین
و تو یادت باشد
غم دل را نتوان گفت به جز آنان که
اهل درک اند به موسیقی ناب
و به یک شعر قشنگ
و غروبی زیبا
و چه فهمی دارند
آن قسمت از بی کسیُ و تنهایی آدم را
که اگر آدم نبودند اینان
بی گمان بودند درختانی سبز
اصلا آنانی که
بتوانی تو به آسان ترین
حالت ممکن بچکانی اشکی محضرشان
و نباشدت باکت
که بگویی
که چقدر محتاجی
به بغل هایی از جانب آنها در غم
که لطیف اند و چه خوش به چنین کسان که می گویند غم دل هاشان را,
آن هم بی آلایش
و چه زیبا تر کسانی که به وقت غم و تنهایی موجودی به نام آدم
هستند بر غم او یک هم دم ,
آری ای دوست به این فرصت اندک که هنوز,
می رود در ریه های من و تو اکسیژن
تا توانی بتوان شاداب کن
و به صورت ها بیاور باز طرح خنده را
که محبت نرود گم بشود ناپیدا
تو بگستر مهر را
بتوان آداب کن
که تو را دانستم محرم راز
شاید از روی نیاز
به تو گفتم این سخن ها را دوست
تو اگر شد مفراموش
که تا ما شاید ....

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 44 نفر 66 بار خواندند
امیر عاجلو (15 /12/ 1401)   | دکتر سیدمحمدرضا لاهیجی (15 /12/ 1401)   | اسماعیل سهامی (16 /12/ 1401)   | کتایون رها (16 /12/ 1401)   | موسی شریفی (16 /12/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (15 /12/ 1401)  کتایون رها (16 /12/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 2

  • امیر عاجلو   15 اسفند 1401 11:43

    درود و سلام موفق و مانا باشید rose rose rose

  • کتایون رها   16 اسفند 1401 19:44

    سلامم را پذیرا باش rose
    استاد گرامی و شاعر خوش ذوق . . هیچ بحرطویل را خوانده اید ؟؟
    آیا این سروده زیبا تا حدود زیادی بحرطویل نیست ؟؟ winking
    کلک هنرمندت قادر و مسلط است
    شاعری در خون توست
    سلامت باشید و پیروز rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا