3 Stars

شهر غریب!

ارسال شده در تاریخ : 05 امرداد 1400 | شماره ثبت : H9417651

شهر غریب!

های ابری که از اینجا گذری !
های ،،، ای غربتی هرجایی !
از چه سرماست که فریاد زنی؟!
ازچه باری ست چنین بی تابی؟!

همچو تقدیرمن از درد ، پری ؟!
یا ،،ازآن روی سیه ، بیزاری؟!

چشم تو، خیس تر از تر شده است!
شاید این حال تو از من شده است !


شهرمن ، جای هزاران درد است !
سینه ی کودک شهرم سرداست
مادر خانه،، ندارد مردی!!
مردها،،، پرشده از نامردی!!

ازچه روی است که ما ، این شده ایم؟!
خسته از هم ،،، همه، تنها شده ایم؟!

پای هرکوچه، هزار آدم کور،
چشم ها شان، تهی از شادی و شور !
دل هرکس شده همرنگ غروب؛
زندگی ، تنگ تر از تنگ غروب !
دیگر این قسمت بی قیمت چیست؟!
توبگو ، قدر چنان هیبت چیست؟!
تو بباری به شب؛ آرام تری؛
تو بباری به امید سحری؛
تو بباری، ببری روی سیا
ولی افسوس زباریدن ما !

کاش باران تو ، بوسه می شد !
سیل می آمد و من ، ما می شد!

بوم بد یمن ، سر ما بوسید!
ریشه ی خاک دل ما پوسید!!

آری ای ابر ، تو را جان خدا !
جای فریاد ، کن این شهر، دعا !
برو آن خانه که حالی باشد !
دل خوش ، تکه نانی باشد !

ابر گریان ، به چه کاری آید ؟!
شهر بی شوق، خودش می بارد!
ناله کم کن ، ببر این سایه ی تر!!
حال ما گو ، به ده بالاتر !

بلکه بشنید کس، این حال عجیب !
چاره ای کرد بر این شهر غریب !

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 72 نفر 111 بار خواندند
امیر عاجلو (05 /05/ 1400)   | کاویان هایل مقدم (06 /05/ 1400)   | ولی اله بایبوردی (06 /05/ 1400)   | بهزاد کورش (06 /05/ 1400)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (06 /05/ 1400)   | محمد خوش بین (06 /05/ 1400)   | اکرم بهرامچی (07 /05/ 1400)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :3


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا