آغشته کند جان، نشود مست ، قدح روی
افسردگیش حاصل، اگر دست از آن شوی
بر هر قدم از ملک خدا ، سر جهانی ست
آزادی اندیشه که درمان نشود با خم ابروی
منظور ز کج فهمی ما نیست به ذات است
درگیر نگاه نگرانی که به ناحق سر گیسوی
ای غافله سالار گذر کردی و ما را نرساندی
ما نیز همان بنده ناچیز خداییم در این گوی
این چرخه نچرخید، مگر هدیه ای از درد
بد حالی من، مانده به هر چین رخم، جوی
تقدیر ، سرآغاز مهار همه بی خردی هاست
تفسیر غلط دادن یک نقطه تاریک فراسوی
هر بی هنری را بنشانند به یکباره تخصص
از غیرت گردون به هلاکت برساند فراروی
سروده شده توسط ادریس علیزاده
۲۲ آبان ماه ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 29 آبان 1400 19:37
!درود
ادریس علیزاده 30 آبان 1400 03:54
درود بر شما
محسن جوزچی 29 آبان 1400 23:25
درود بر شما،سپاس که که درد جامعه را به تصویر میکشید
ادریس علیزاده 30 آبان 1400 03:55
درودتان باد همیشگی و من در برابر دیگران هبچم اگر که پا به میدان نهاده شود
خسرو فیضی 30 آبان 1400 12:31
. با درودم نیک
. هر گاه به این صفحه ی بلند و ژرف می آیم
. و سروده هایت را می خوانم
. آموختن کمترین چیزی هست که دستاورد و بهره ام می شود
. فریاد بلندت راهنما و راهگشای روشنایی ست
. و نوید بخش پگاهی سپید اگر . . .
. اسیران خرافات و . . . بگذارند
. بمان و من در کنارت می مانم
ادریس علیزاده 30 آبان 1400 16:27
دوست عزیز درود میفرستم به بودنت
تنها آرزویی که الان به ذهنم میرسه اینه که زمانی فرا برسه نیازی به سرودن اشعار غم همراه با درد و رنج لازم نباشه در واقع نقد شرایط
برای مردم ایده آل باشد که به جز شادی و سرودن وصف خوش ضرورتی نباشد
علی مزینانی عسکری 02 آذر 1400 20:00
درود بر شما
مبین دردهای تازه و قدیمی جامعه ی ماست
احسنت
ادریس علیزاده 03 آذر 1400 18:04
درود بر شما