شیرینی لبهای تو را قند ندارد
"آدم" به قشنگی تو فرزند ندارد
آنقدر که شیطان شده ای وسوسه انگیز!
دنیای تو انگار خداوند ندارد
دردانه ی یک شهری و خوش طعم از این باغ!
تا هیچ کجا سیب دماوند ندارد
تهران شده خوش آب و هوا مرکز شهرش
از آب و هوایت خود "دربند" ندارد
در شهر "محلات" که آن معدن گلهاست
یک گل که تو باشی و بکارند، ندارد
بی چشم تو عکاسی دنیا نشود خوب
بی نقش تو دنیا که هنرمند ندارد
وقتی که دلم دید تو را زود پسندید
اما پس از آن روز خوشایند ندارد
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
طارق خراسانی 02 مهر 1394 14:23
سلام جناب وحید
شعرت بغایت زیبا و دلنواز است
دلمریزاد
در پناه خدا
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 02 مهر 1394 15:22
درودبر احساس لطیف وقریحه نابتان عسلی بودکه به کاممان چشاندیدرقص موزون قلمتان انوشه
طلعت خیاط پیشه 03 مهر 1394 21:57
درود بر شما
و این قلم با احساس
نگار حسن زاده 04 مهر 1394 14:08
مسعود احمدی 18 مهر 1394 20:16
بی چشم تو عکاسی دنیا نشود خوب
بی نقش تو دنیا که هنرمند ندارد
درودتان باد جناب سرآبادانی . دست مریزاد