3 Stars

دلتنگ سحر

ارسال شده در تاریخ : 30 تیر 1401 | شماره ثبت : H9421566

دیده أم لختهٔ خون است و دلم تَنگِ سحر
گشته أم کلِّ جهان را پِیِ آهنگِ سحر

بابتِ معرفت و ذات و حیایش باید
تا دَمِ مرگ به سینه بزنم سنگِ سحر

دل ودینم به خدا گشته منور زِ رُخش
کُنجِ ویرانه شدم مرغِ شباهنگِ سحر

زندگانیِ نباتات همه درطلب خورشیداست
زندگیِ دل من هست فقط لَنگِ سحر

دل ودین وهمه هستی و همه بود ونبود
جملگی را بنمایم بخدا بسملِ فرهنگِ سحر

نه بَدی و نه پلیدی و سیاهی نشود نزدیکش
إی به قربان صفا و دلِ یکرنگِ سحر

او محافظ وَ مراقب شده بر حال دلم
بِنَهَم دیده سر و جان همه در چنگِ سحر

صانعِ کلِّ جهان خواست چو خلقش بکند
هنرش ریخته در کالبد و روحِ هماهنگِ سحر

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 88 نفر 114 بار خواندند
امیر عاجلو (01 /05/ 1401)   | حمید گلی زاده (02 /05/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (01 /05/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا