چندی است به رؤیای دو چشم تو اسیرم
بند آمده در عمق گلو صوت و نفیرم
آخر من بیچاره چه سازی بنوازم
چون آه ندارم که به ناز تو ببازم
هرگوشه ی دنیا نظری چند نمودم
یک بار دگر دفتری از عشق گشودم
مجنون سوی دلدار سراسیمه دویدم
افسوس که آنجا خبر از یار ندیدم
در خلوت شب غرق به افکار نشستم
تا وقت سحر مویه کنان چشم نبستم
تا پلک گشودم من از آن خواب پریدم
سرگشته و مأیوس از آن عشق بریدم
افسون منم و غرق به افکار زلالم
بگذار بخوابم به همین خواب و خیالم
#افسانه_مهدویان
#جمعیت_شاعران_آزاد_ایران
#هم_سرایی
✅@hamsora94
کد اختصاصی شاعر در سایت همسرائی ????
✅http://hamsoraei.com/6671
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 21 شهریور 1401 09:05
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
افسانه مهدویان 10 خرداد 1402 12:19
سپاسگزارم بزرگوار
زهرا آهن 21 شهریور 1401 14:37
درود بر شما
خوش نغمه قلم زدید
قلمتان ماندگار
پایدار باشید به مهر
کاظم قادری 21 شهریور 1401 20:28
سلام و درود
صوت و نفیر یکیش کافی بود ویکیش اضافه و برای پر کردن وزن آمده
افسانه مهدویان 10 خرداد 1402 12:18
ممنون از شما جایگزین می کنم لطف کردید