قدیما بچه گیمون چه زود گذشت
درس وکتابی که نداشتیم بخونیم !
کسی هم که ماروبازی نمیداد
کارماعلافی بودتوکوچه ها!
بارفیقای کلک باز وُ زرنگ
به جای مدرسه وُدرس وُ کتاب
شده بودخط کشیدن رودیوار همسایه ها
یا باتوپ بازی شکستن شیشه های خونشون
یا ته کوچه نشستن ، قمار بازی کنیم
حتی بقال محل ، زبیعاری ما
ذلیل وحیرون شده بود
فحش وناسزا به بارمون میکرد
خادم مسجدهم همیشه فریادمیزدبرسرما
ننه جون شب که میشد با غرولوند
ترکه ی نار بجونم میکشید
بدنم سیاه میشدمثل ذغال
بعدهم ، لقمه ای زهره ماری
جلومن میگذاشت تا بخورم!
انگاری ارث باباش برده بودم
بعدش هم کپه ی مرگ گذاشتن و
خوابهای فردا ببینیم!
تابیادروزدیگه ، بازی واطواردیگه
که چطورکلک به مردم بزنیم
حالاما به اصطلاح بزرگ شدیم!
نه شعوری نه سوادی نه کاری
عاطل وباطل این دنیای پوچ !
ازخودوازهمه کس خسته شدیم
s@rv
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 9
مسعود احمدی 29 دی 1394 02:02
درودی دگر باره بر استاد عزیزم جناب لقمانی عزیز
فرهنگ باریکانی 01 بهمن 1394 09:29
کرم عرب عامری 01 بهمن 1394 13:19
بسیار زبیا
عباس یزدی(طوفان) 01 بهمن 1394 15:34
سلام بر استاد مهر و صفا
چقدر مشتاق دیدارتانم نمیدانید
منوچهر منوچهری(بیدل) 01 بهمن 1394 17:26
بسیار زیبا دوست من ممنونم
طلعت خیاط پیشه 01 بهمن 1394 21:42
درود بر شما استاد ارجمند
بهنام مرادی 03 بهمن 1394 11:56
جناب لقمانی عزیز
دوران بچگی یادش بخیر
ننه و مادر بزرگ
تو کوچه ها
الک دولک یادش بخیر
لذت بردم دوست بزرگوارم
علیرضا خسروی 06 بهمن 1394 09:29
درود...
کرم عرب عامری 07 بهمن 1394 22:35
سلام گرامی
مجموعه ی (آه ، آناستازیا دخترم) مقاله های من در خصوص ادبیات و هنره که بصورت سریال است . من گوینده مطلق نیستم هدف برانگیختن چالش برای یافتن نسبی راه اندیشیدن و بیان اندیشیدن ست .
قسمت 1و2 قبلا و3 هم اکنون منتشر گردیده . خواهشمندم پس از خواندن نظر گرانبهاتون رو بدید.
سپاسگزارم
ک.ع.عامری