به پایان رسیدخمیازه ی ماه
وقتی که قنوت مان از گریه نَشت کرد
وَ تهِ بن بست سبابّه های پوشالی
نای مُرده ای
با لهجه ی مشقی
سر داد فریاد را..
شب دهانش را گِل گرفت
تا بادهای گرگینه روی نُت قلب باکره ام
از نبودت زوزه ی خون بخوانند
حالا جنون سرباز شده
ردّ پوتینش
همه جای وجودم را جویده
سُر می خورد گلاسه ی شقیقه ام از فکر تو
آواز انفرادی
آواره دف می زند
با بند بندِ استخوان زبانم
توله های شعر کولی وار در سرم میرقصند
و سکوت
هیس را فریاد می زند...
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 31 امرداد 1402 11:09
درود بزرگوار ا
فاطمه شایگان 09 شهریور 1402 10:37
سلام ودرودها ادیب گرانقدر سپاس از حضور ارزشمندتان
محمدشفیع دریانورد 08 شهریور 1402 23:53
درود بر شما و موفق باشی
فاطمه شایگان 09 شهریور 1402 10:38
سلام ودرودها ادیب گرانقدر سپاس از حضور ارزشمندتان
حفیظ (بستا) پور حفیظ 10 شهریور 1402 13:31
هزاران درود بر بانو شایگان سرودهای بسیار زیبا را شاهد بودم
فاطمه شایگان 13 شهریور 1402 12:55
سلام ودرودها ادیب گرامی
سپاس از حضورنگاهتان
مانا باشید
سلمان مروئی میلان 12 شهریور 1402 12:32
درودها
ارزش بارها خواندن را دارد
مانا باشید
فاطمه شایگان 13 شهریور 1402 12:56
سلام وعرض ادب
سپاس از حضور ارزشمندتان ادیب خوش قلم
مانا باشید