...
همان رویاترین خوشبختی دنیای فردایی
که با تو میشود فردا را بنام عشق رویایی
/
تو دریا چشمی و درحجم تقدیرم نمیگنجد
که بی تو سر کنم در دامنی با چشم دریایی
/
تمام شاعران ماندند چونان من به توصیف
دل آرایی و زیبایی و شهلایی و شیدایی
/
تو و یک عمرطنازی،من و عمری غزلگویی
تو یک عمر شیدایی من و عمری شکیبایی
/
منم آن کلبه مخروبه که در عرف تقدیرم
نمی خواند نماد شهر با یک سبز ویلایی
/
ز یادت پر شده تنهایی شب های اندوهم
ز بسکه در فنون عشق ورزی بی مهابایی
/
پرستش میکنم با جان و دل شعر حضورت را
مقدس میسرایی ای غزل خوان اهورایی *
حسین دلجووو
بیت تضمین از
سرخوش پارسا گرامی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 13
طارق خراسانی 26 امرداد 1394 15:34
ز یادت پر شده تنهایی شب های اندوهم
ز بسکه در فنون عشق ورزی بی مهابایی
/
پرستش میکنم با جان و دل شعر حضورت را
مقدس میسرایی ای غزل خوان اهورایی *
با سلام و درود بی حد
مدتی یار نبودی و کنون من بروم
این به آن در که دگر غیبت بی جا نکنی
سلام حضرت دلجویی
به به از این غزل و دستمریزاد
اون مخمس زیبای شما را برای عیال خواندم لذت برد و گفتند حضرت استاد به نام خود نمایش دهند...چون همه چیز تغییر کرده و این هنر نمایی ایشان است و لاغیر
تصدقت
در پناه خدا
حسین دلجویی 27 امرداد 1394 12:59
درود جناب طارق والاگهر و مهر آیینم
ممنون از این همه ابراز مهر و اینهمه تشویق
خیر قربان...عیال بزرگوار شما لطف دارند
بنده کار خاصی نکردم
جز اندک ویرایشی که خودتونم قادر ب این کار بودید
بفرمایید لطفا منتشر کنید...
تا تو لب باز کنی مطـلع دنیا عشق است
تا غزل ساز کنی قافـیه یکجا عشق است
.
آمـدی قائده و نظم غزل ریخت به هم
سبک چشمان تو و مسلک نیما عشق است
.
اشک تکرارترین واژه ی شبهای من است
در دبستان تو تکرار الفـبا عشق است
.
ساحل شرجی چشــمم به تماشا بنواز
که هوای تو نشستن لب دریا عشق است
.
قلمت نیک و دلت نیک و غزل هایت ناب
با تو نایاب ترین گات اوستا عشق است
.
از هـمین تنگه ی شیراز نوشتیم به عشق
کز سر پای تو والله به بالا عشق است
.
تو فریبایی و شیوایی و شیدایی و شور
از تو هی ناز و زما باز تــمنا عشق است
.
گر چه ما غرق غروبیم و سحر ناپید است
باز هم وعده بده وعده بفردا عشق است
حسین دلجوو
منوچهر منوچهری(بیدل) 26 امرداد 1394 17:39
سلام بر استاد عزیز جناب دلجوی محترم همیشه خواهان غزل های زیبای شما هستم درودتان باد استادم بسیار زیباست زیباست بازم زیباست
حسین دلجویی 27 امرداد 1394 13:00
درود بر نازنین بیدل خوب خودم
منوچهر جان...ارادت دارم اونم از نوع دائمش
نه ایرانسل
خیلی گلی داداشم...
اینجاست همانجا که مکان غزلست
دروازه ی عشق و آستان غزلست
/
عطار نشسته ، نوبت خیامست
استاد نشسته ، امتحان غزلست
/
اینجا به جز از غزل متاعی نخرند
بازار ادب گرم زبان غزلست
/
طعم خوش قهوه با غزل می سنجند
یعنی که ملاک ، استکان غزلست
/
دیروز شنیدم از همین گلدسته
میعاد نمازشان اذان غزلست
/
نیما که شکست وزن شعرش فرمود
شالوده ی نو ز استخوان غزلست
/
ما آخر این حماسه ها جا ماندیم
جایی که چو آخرالزمان غزلست
/
در عرصه سیمرغ چه عرضی ما را ؟
بشکسته پریم و آسمان غزلست
/
ما مبتدیان چکار با شعر و غزل ؟
شهری که سکوی قهرمان غزلست
حسین دلجووو
روح الله اصغرپور 26 امرداد 1394 17:45
درود بر استاد غزل سرزمینم جناب آقای دلجویی.
دلربایان دلبران باز از تو دل جویی کنند.
حسین دلجویی 27 امرداد 1394 13:01
درود گرامی یار ر کوی ادب
خوش آمدید و بی نهایت ممنونم..
از تو یک پرسش احـوال مرا شاعر کرد
عشق پیدا شد وفی الحال مرا شاعر کرد
پَرشال تو پر از زمـــزمه ی شالی بود
در نسیمی پر یک شــال مرا شـاعر کرد
پونه ها با گل پامچال تبـــانی کردند
عطر پونه ، گل پامــچال مرا شاعر کرد
سر چشمان تو در مدرسه غـوغایی بود
ازدحامی شد و جنجال مرا شاعرکرد
چشم تو قهوه ای و قهوه حکایت ها داشت
بعد آن قــهوه همان فال مرا شاعر کرد
من فقط ذره ای از چـشم تو را میدیدم
آخــر آن ذره و مثـقال مرا شاعر کرد
این چنین سوی کسی جاذبه ارسال نکن
که همان لحـظه ی ارسال مرا شاعر کرد
پـدرم بر سر یک خال سمرقــندی داد
باز هم قــند همان خال مرا شـاعر کرد
حسین دلجووو
بهناز علیزاده 26 امرداد 1394 17:57
دروهااا استاد بسیار بسیار عالی بی مانند
حسین دلجویی 27 امرداد 1394 13:02
درود بر بانو علیزاده گل وبزرگوار
سپاسگزارم بانوی ادب...
سالها رفته است و مانده باز هم درخاطرم
سبز چشـمان شمالی های شالی پرورم
/
نوبـهارم رفته اما باز هم گــل می کنند
روز و شب آوندهای پونــه های باورم
/
از حلــول آبی چشـم خـزر دارم امید
تا بیندازد شـبی در سبز ساحل بســترم
/
باز هم دارم امید آنکه یک شب سر نهم
در حریم چتر باران خـورده ی نیلـوفرم
/
چون نـوار ساحـلی غرق تراکم می کند
هر کجا انداخت سبز چشـم هایش دلبرم
/
عاقبت یک روز می آید که امـضاٌ می کند
در هبوط مـهربانی های سبزش ، دفـترم
/
عاقبت یک روز می آیـد که روشن می کند
در تبسم های شرمش لایه های خاطــرم..
/
میرسد یک روز مهمان میکند محبوبه ها....
می رسد پر می کند با اشک شوقش، ساغرم
حسین دلجووو
دادا بیلوردی 26 امرداد 1394 19:00
درود بر استاد دلجووئی گرامی
محظوظ گشتم از احساس پر بارتان
حسین دلجویی 28 امرداد 1394 00:09
درود بر استاد دلم جناب بیلوردی بزرگمهرم
ممنونم از حضور گل افشانتون گرامی یار عرصه ی ادب...
اینجاست همانجا که مکان غزل است
دروازه ی عشق و آستان غزل است
/
عطار نشسته ، نوبت خیام است
خیام نشسته ، امتحان غزل است
/
اینجا به جز از غزل متاعی نخرند
بازار ادب گرم زبان غزل است
/
طعم خوش قهوه با غزل می سنجند
یعنی که ملاک ، استکان غزل است
/
دیروز شنیدم از همین گلدسته
میعاد نمازشان اذان غزل است
/
نیما که شکست وزن شعرش فرمود
شالوده ی نو ز استخوان غزل است
/
ما آخر این حماسه ها جا ماندیم
جایی که چو آخرالزمان غزل است
/
در عرصه سیمرغ چه عِرضی ما را ؟
بشکسته پریم و آسمان غزل است
/
ما مبتدیان چکار با شعر و غزل ؟
شهری که سکوی قهرمان غزل است
حسین دلجووو
سمانه تیموریان (آسمان) 27 امرداد 1394 01:45
سلام استاد عزیزم
به به واقعا محشر می سرایید
درود بیکراااااااااااان
واقعا لذت بردم . شاد و سالم باشید همیشه
حسین دلجویی 27 امرداد 1394 13:03
درود بر بانو تیموریان گل و والاگهرم
ممنونم بانوی ادب بزرگوار...
می برد هرلحظه از ما جان ودل را بیشتر
آن که در چشمم بود هردم فریبا، بیشتر
.
قالی کرمان من هی بیشتر گل می دهد
هر چه از دست زمانه میخورد پا ، بیشتر
.
از همان روزیکه سرو ناز من گل کرده است
روز و شب کرده ست دشت دل مطرا،بیشتر
.
صبحگاهی دل ربود و عصرمجنونش شدم
باز هم شب شد ز من دیوانگی ها ، بیشتر
.
تا خدایم «سلبی ناز»م ، کرد مهمان دلم
شد بهارم دست چشمانش مهـیا ، بیشتر
.
چهره ی معصوم او هی بیشتر دل می برد
هر چه کرده با دل تنگم ، مدارا ، بیشتر
.
گرچه هرشب شرم دارم پیش ماه مهر او
پیش خویشم شرمسارم صبح فردا ، بیشتر
.
دختر من بیت هایش عشق ناب آذریست
در قـبال عشق او دیـدم خدا را ، بیشتر
.
وای دلجو آنچه گفتی دوست تر میداریَش
باز هم کم گفته ای و باز هم ما ، بیشتر..
حسین دلجووو
سلیمان حسنی 28 امرداد 1394 07:39
سلام استادگرامی:لذت بردم ازشعرزیبایتان.کامیارباشید.
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 22:29
درود بر شما ارجمند
☆☆☆☆☆