به یاد شهریار

نظر 14

• 

  زهرا نادری بالسین شریف آبادی   10 امرداد 1394 01:50

  درود برشاعر قدرشناس مرحبا زیبابود .ودرپیشواز:
  شهریارا بیر باجی یام
  دوشمن آغزینا آجی یام
  تورکی دئلی شیرین منه
  بئلمئینه دئلماجی یام
  
• 

  طارق خراسانی   10 امرداد 1394 09:54

  با سلام
  
  
  
  
  
  
  در پناه خدا
  
  
• 

  روح الله اصغرپور   10 امرداد 1394 10:03

  ساغول مرتضی
• 

  مرتضی فصیحی   10 امرداد 1394 10:52

  درود بانو
  
• 

  مرتضی فصیحی   10 امرداد 1394 10:52

  درود بر طارق عزیز
• 

  مرتضی فصیحی   10 امرداد 1394 10:52

  درود بر روح خدا
• 

  حسین دلجویی   10 امرداد 1394 11:35

  درود بر شاعر نوجوان
  پیداست ک «جوانید و جویای نام امدید»
  منم براتون آرزوی موفقیت میکنم...
  
  
  
  به پیر مرادم.....شهریار دلم....
  
  چند گاهیست جام احساسم
  از هوای بهار ، لبریز است
  شده ام مولوی که قطب دلم
  افق دور دست تبریز است
  
  
  
  
  
  مهربانم ، آمدی ، اما کمی دیر آمدی
  دخترم با شوق لبریزت چه دلگیر آمدی
  /
  نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم *
  نوجوانی و کنون بر تربت پیر آمدی
  /
  نوبهارانم گذشت و در خزان انتظار
  آمدی اما کمی با عذر تاخیر آمدی
  /
  روز اکبر خوانی ما طی شد و بر جسم ما
  شعر شیوایی فرستادی و شبگیر آمدی
  /
  نوشدارویی که بعد ازمرگ سهراب دلم *
  دختر زیبا رخم ، با قصد تعمیر آمدی
  /
  دفتر تقدیر ما را بایگانی کرد و رفت
  حالیا بر تربتم با دست تقدیر آمدی
  /
  وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار *
  حمد میخوانی و با تکرار تکبیر آمدی
  /
  پرنیانم خوش قدم باشی که با عطر بهار
  آمدی جانم به قربانت ولی دیر آمدی *
  
  حسین دلجووو
  
• 

  مرتضی فصیحی   10 امرداد 1394 12:25

  درود بر استاد دلجویی عزیز
  
• 

  تبسم عبداله زاده   10 امرداد 1394 13:18

  سلاملار
  چوخ گوزل
  اوستادشهریارین
  یئری جنت اولسون.
  
  
  
  
  
  
• 

  تبسم عبداله زاده   10 امرداد 1394 13:19

  پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‎کند
  بلبل شوقم هوای نغمه‎خوانی می‎کند
  
  همتم تا می‎رود ساز غزل گیرد به دست
  طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می‎کند
  
  بلبلی در سینه می‎نالد هنوزم کاین چمن
  با خزان هم آشتی و گل‎فشانی می‎کند
  
  ما به داغ عشقبازی‎ها نشستیم و هنوز
  چشم پروین همچنان چشمک‎پرانی می‎کند
  
  نای ما خاموش ولی این زهره‎ی شیطان هنوز
  با همان شور و نوا دارد شبانی می‎کند
  
  گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان
  با همین نخوت که دارد آسمانی می‎کند
  
  سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز
  در درونم زنده است و زندگانی می‎کند
  
  با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
  خاطرم با خاطرات خود تبانی می‎کند
  
  بی‌ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
  چون بهاران می‎رسد با من خزانی می‎کند
  
  طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
  آنچه گردون می‎کند با ما نهانی می‎کند
  
  می‌رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
  دفتر دوران ما هم بایگانی می‌کند
  
  شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
  ور نه قاضی در قضا نامهربانی می‎کند
• 

  علی اصغر اقتداری   10 امرداد 1394 13:39

  
• 

  بهناز علیزاده   10 امرداد 1394 16:47

  درود بر شما
• 

  کمال حسینیان   10 امرداد 1394 21:23

  «مجنونیله من مکتبِ عشق ایچره اوخوردیق
  من مصحفی ختم ائتدیم، او (واللیل) ده قالدی
  بیر گون ده ائشیدیک که دوشوب چوللره مجنون
  (واللیل) اولوب وردی، چوانکن ده قوجالدی
  بیرگون ده خبر گلدی که واللیلی سی ایله
  جان وئردی جهان ایچره یامان ولوله سالدی»
  
  زنده یاد شهریار
  درودتان باد جناب فصیحی عزیز
  و سپاس تان که یادی از این بزرگ مرد ادبیات کردید
  
• 

  کریم لقمانی سروستانی   11 امرداد 1394 12:21

  سلام ودرودبرجناب فصیحی گرامی
  درودتان باد
  بسیار زیبا وارزشمند
  شادزی