چه روزهایی که با تمام دلتنگیهای پدرانه
دلم می خواست گل قلبم را در آغوش بگیرم
تا تسلای باشد بر این دل بی قرار..
دریغ شد،،،
آغوشی که نه ممنوعه بود و نه گناه
آغوشی گرم به بزرگی عاشقانه های پدر و پسر..
دریغ شد،،،
دستهای کوچک و کودکانه ات
لبخندت،،هنگامی که غرق در خنده بودی
و پدر بی اختیار برای بوسیدن چاله لپت کمر خم میکرد..
دریغ شد،،،
تکیه گاهی به وسعت شانه های یک پدر
وسایه ای که در امان باشی
از تمام نامردان روزگار از تو
دریغ شد،،،
با خود نگفتند پدری سخت دلتنگ گل قلبش است
با خود نگفتند حکم طناب دار ، را دارد این فراق و جدایی
آرام از قرارشان بگیر
آن زمانی که دلتنگم می شوی..
سکوتی بر گرفته از دل بلندترین فریادها
فریادی به نام عدالت
قانون و حضانت
و تنها یک پدر می داند
نگاهای نگرانم را
که با رقمی ناچیز
رای تعقیر می کند
و باز سکوت معنا پیدا می کند..
چه نامردانه دریغ شد
تمام تو برای من
و تمام من برای تو..
خدایا چنان ارصه را بر من تنگ کرده ای
که خود بر این باورم
نکند تو هم دریغ میکنی؟؟؟
رضا دهقانی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 27 دی 1402 22:49
درود و سلام موفق و مانا باشید
رضا دهقانی نامور 29 دی 1402 02:10
سلام و اعرض ادب و احترام
سپاسگذارم
محمد علی رضا پور 30 دی 1402 21:12
سلام و درود و خدا قوت
محمد علی رضا پور 30 دی 1402 21:13
سلام و درود و عرض ادب،
فرا رسیدن ماه بهمن و زادروز شعر سروش،
بر شما فرهیخته ی گرانقدر،
خجسته باد!
در پناه خدا بهترین ها نصیب تان