رهیافتی در دفترِ شعر:« نِشونِ گونه هایت شاعرم کرد» از خان میرزا قاسمی به قلم: عابدین پاپی (آرام)

دو بیتی به انگلیسی (twocouplet) از ژانرهای ریشه‌دار شعر پارسی محسوب می‌شود. شعری است متشکل از یازده و (اختیاراتِ شاعری 12 هجا) و مرکب ازچهارمصراع است که همه‌ی مصراع‌ها به‌جز مصرع سوم (که البته آوردنِ قافیه دراین مصرع نیز اختیاری است) بریک قافیه استوارند. به تعبیری دیگر، نوعی ژانرِ شعری اطلاق می¬شود که شامل دوبیت و چهارمصرع می¬باشد که مصرع سوم آن قافیه و احیاناً ردیف ندارد و مابقی مصراع‌ها هم مقفی و هم مردّف هستند. ازحیثِ سبک و زبان و شیوه‌ی نوشتاری و خطی و حتی زبانی به ترانه نزدیک است و ناگفته این که نوعی وزن تکامل یافته و از ترانه‌های هجایی قدیم این کهن بوم محسوب می‌شود.
نامدارترین و کاربردی‌ترین وزن دوبیتی بحرِ هزج مسدّس محذوف (مفاعیلن مفاعیلن مفاعی) است. بانی و مبانی این ژانر شعری و مشهورترین شاعر برهمین وزن باباطاهر عریان و فایز دشتی می‌باشد. درقدیم‌الایام به فهلویات تعبیر می¬شده که در این بین می-توان به فهلویاتی اشاره نمود که توسطِ شیخ صفی‌الدین اردبیلی (متوفی 735ق)، شمس مغربی متوفی به سالِ(809 ق) و پورفریدون شیرازی متوفی اوایلِ سده‌ی هشتم سروده شده‌اند. این نوع قالب یا ژانر شعری دردوره‌ی ساسانیان معمول و متداول بوده؛ به‌طوری که به آن «ترانک» می¬گفته‌اند. ابواسحاقِ تلمسانی (1212-1300م) فقیه و ادیب عربی اندلسی دررساله‌ی خود تحتِ عنوانِ: «مقاله فی علم العروض الدوبیتی» به بررسی و وارسی تام و تمامِ فنِ شعری دوبیتی و کارکردهای آن در زبان فارسی و عربی پرداخته است.
دوبیتی و رباعی دوگونه‌ی شعری (شعرکوتاه) درزبان و ادبیات فارسی به شمار می‌روند که امروزه دارای جایگاه خاصی درخانه ادب و فرهنگ ایران هم هستند. ساختارِ زبان و بافتار بیان و معنا و فکرِ آنها درجوانبی با هم متفاوت است که می¬توان به هجا و وزن اشاره نمود. ازاین رو که وزنِ دوبیتی بحرهزج مسدّس محذوف(مفاعیلن مفاعیلن فعولن) است ولی رباعی با وزن (مفعول مفاعیلُ مفاعیلُ فَعَل) و افاعیل دیگر ازاین وزن است. نویسنده خودِ قابوس‌نامه نیز فرق بین دوبیتی و رباعی را دروزن می‌داند؛ اگرچه دوبیتی با هجای کوتاه آغاز می¬شود، اما رباعی با هجای بلند.
ازجانبی دیگر قالب‌های شعری دراندازه و قطع کوتاه به مانند دوبیتی از شاخصه‌ها و پارامترهای دیگری هم برخوردار شده¬اند که می¬توان به صنعت ایماژ اشاره نمود؛ به‌طوری که صنعت ایماژ درشعر کوتاه بسیار مهم است، زیرا که شاعر بایستی بتواند با کلمات کوتاه معانی بلندی را خلق کند. باباطاهر را عارف، شاعرِ ایرانی و دوبیتی سُرای اواخرِ سده چهارم و اواسطِ سده‌ی پنجم هجری(سده 11م) دردورانِ طغرل بیک سلجوقی خوانده¬اند. با اتیمولوژی نام و زبان این شاعر درمی¬یابیم که بابا لقبی بوده که درقدیم‌الایام به پیروان وارسته می‌داده¬اند؛ اما برای صفت عریان نگاه‌ها گونه‌به‌گون است؛ به‌طوری که برخلاف همه‌ی نگاه‌ها که خیلی هم علمی و پژوهشی نیستند.
اعتقاد بنده برآن است که عریان تخلص و نامِ مستعار وی بوده و چون عارف بوده، بنابراین لقب«عریان» را که لقبی عرفانی است برخود برگزیده است. اصولاً درقدیم‌الایام عرفا و افرادی که صوفی‌مسک بوده¬اند خرقه و جامه‌ی بسیار ساده برتن می¬کرده‌اند و حتی درخیلی ازمواقع توجه به لباس نداشته‌اند و این ساده‌زیستی نشان ازعریانی هم داشته است. عریان دردو معنی به کار می¬رود. نخست: به کسی عریان می‌گویند که لخت و برهنه؛ چه از حیثِ مالی و چه از لحاظِ فکری و فرهنگی است و دیگر، به فقیر یا درویش و عارف که آکنده از معنویت و عرفان و خلوص بوده عریان می¬گفته‌اند.
ازسویی دیگر، اگرچه اغلب منابع ادبی و علمی بایاطاهر را اهل همدان می¬دانند و خود وی هم در چندین دوبیتی ازهمدان و کوه الوند یادکرده است، اما اغلب اشعار وی به زبان و به تعبیری دردایره‌ی گونه‌های زبانِ لری قرار می¬گیرند. پس زبان‌مندی زبانِ شعری باباطاهر لری است، پس چه لزومی دارد که کسی به زبانِ لری شعر بگوید، ولی فارس یا همدانی باشد؛ اگرچه قومیت و قبیله و تبار نشانگر انسانیّت هم می تواند باشد و هم می‌تواند نباشد، اما اصل و اصیل بودن یک زبان تعیین‌کننده آن است تا که زبانِ فرد را بهتر به دایره‌ی شناخت‌شناسی ببریم.
نگارنده‌ی این سطور مهم‌ترین لقب فکری وی را :«عریان‌گرایی» می‌دانم؛ یعنی باباطاهر یک عریان‌گرا بود به گونه‌ای که سلوک درویشی و مسلک‌رفتاری آن و فروتنی و فراتنی وی به شیوهای عارفان بوده و همین امر مسببی شد تا که فرهنگ گوشه‌گیری و گُمنام زیستن را برای خود تا آخرِ عمر برگزیند. عموماً انسانِ وارسته به مالِ دنیا وابسته و دلبسته نیست و درواقع کسی است که عریان می¬آید و عریان هم می¬رود؛ یعنی از نوعی پارفت عریان مُستفاد شده است پس فی مابین این دو می‌بایست نوعی عریان‌گرایی را برای زندگی برگزیند.
به هرروی، قالبِ دوبیتی را می¬توان به دوبخش سُنتی و صنعتی تقسیم نمود. سُنتی همان روش و پویش زبانی خودِ باباطاهر است که به عنوان یک پارادایم (الگوواره) ازآن یاد می-شود والبته تا به اکنون نیز پیروان خود را حفظ کرده و دودیگر، روش صنعتی است که در این روش اغلب صاحبان فکر و عُقلای ادب اعتقاد دارند که دوبیتی بایستی ازآن حالتِ و مرتبت کلاسیک و آرکائیک بیرون آید و صبغه و لباسِ آکادمیک و تازه‌ای را برتنِ خود احساس کند. بنابراین با توجه و تأمل به دنیای مدرن و پست‌مدرن امروز و تغییرات و تعبیراتی که به سرعت در همه‌ی امور (فرهنگی، زبانی، فکری، ادبی، هنری و صنعتی) درحالِ گذار و گذر است؛ لذا این قالب نیز ازچشم‌انداز و جهان‌بینی دنیای صنعتی می‌بایست بهره‌ها برده باشد.
تغییر واژگان درجهتِ نیل به زبانی شکیل‌تر و تازه‌تر و استفاده ازساختار و بافتاری جدیدتر توأمِ با معانی تازه‌تری ازمؤلفه‌ها و کارکردهای دوبیتی امروز محسوب می¬شوند. با جامعه‌شناختی زبانِ دوبیتی می¬توان گفت که ریشه و معنای شعری این ژانر قابلِ تغییر نیست، اما قابلِ تعبیر و تعمیر است و در این دایره ساختار و بافتار و حتی زبانِ دوبیتی دچارِ تغییر شده است که این مهم درنمونه‌های اشعارِشاعران (دوبیتی‌سُرا) امروز به‌خوبی به چشم می¬خورد. تِم(درون مایه‌ی) دوبیتی بیشتر عاشقانه با دوپاره‌ی عرفانی و اجتماعی است که درجهانِ امروز برخی از شُعرا دوبیتی سیاسی و انتقادی- اعتراضی هم می‌سُرایند. زبانِ این قالب بسیار ساده و سلیس است و وزن آن نیز روان و شنیدنی و حتی خواندنی است.
بنابراین مجموعه دوبیتی:
«نِشونِ گونه‌هایت شاعرم کرد»
ازخانمیرزا قاسمی درقالبِ دوبیتی سُنتی قرار می¬گیرد. قاسمی قبل از این دفتر شعر، آثاری چون:
 سکوت سرد عشق
 دوبیتی‌های دلتنگی
 پشت دیوار تنهایی
 مثل اول دوستت دارم
و کتابهای مشترکی را به‌مانند: گل‌های نیلوفری- با تو آرام می‌گیرم – شبی بی‌پایان یلدایی- درهوای رؤیای ناتمام- در تلاطم خیال – تا بوسه ماه – خواب‌گردها و دایره‌المعارف را منتشر نمودهاست.
دراین دفتر شعر، سُراینده با علاقه و علقه‌ی خاصی که به باباطاهر دارد، توانسته دردایره‌ی همین گفتمان شعری هنرآزمایی کند و البته درزوایایی کاملاً سراینده¬ای موفق هم هست؛ زیرا که زبان و فکرِ شعری وی بسیار ساده و روان است و ازحیثِ وزن و معنا نیز تا جایی که توانسته این دو را رعایت نموده است. درون‌مایه‌ی اشعارِ قاسمی بیشتر عاشقانه و درابعادی اجتماعی است و درزوایایی هم درد و دردمندی دراشعارش هویدا و پیداست. ذاتاً شاعر هستند و دروجودشان این قریحه نهادینه شده و می‌توان گفت که درذاتِ قاسمی شعر نهفته‌ای خفته است که وقتی بیدار می¬شود بسان یک صبح، طلوع‌آفرینی هم می¬کند، اما برای نیل به بالندگی ادبی و پالندگی زبانی بیشتر، نیازِ به ممارست و تغییر جهان‌بینی زبان دارد .جهان‌بینی زبان به این معنا که بایستی جهانِ زبانش را تغییر دهد و با زبانِ امروزِ جهان شعر آشنا گردد.
اغلبِ اشعارش درقالبی سُنتی و قالب‌مند قرار می¬گیرند که تکرارِ معنا و لغات دراشعارش به‌خوبی دیده می¬شود و این کارکشیدن از واژگان قدیمی درشعرشان جایگاه خاصی دارد، اما این روش درجهان امروز ازپایگاه خاصی بهره‌مند نیست و این کم‌توجهی به واژگان امروزی می‌تواند زبان وی را به مخاطره اندازد. واژگان دوستِ دیرینه‌ی زبان‌اند و زبان نیز بدونِ واژگان کارکردی ندارد، بنابراین برای این که زبانِ شعر ما تقویت گردد، می¬بایست از واژگان روز استفاده بیشتری به عمل آید. با مواد و مصالح کُهن و آرکائیک نمی‌شود ساختمانی مجلل را بنا کرد و اگرچه شاعر با این واژگان انس و الفت گرفته است و با آنها زندگی می‌کند و جزئی از تجربه زیستی وی به شمار می¬روند، اما برای رشد درزندگی ادبی، ما نیاز به مواد و مصالح جدید داریم که درشعر این مواد و مصالح همان واژگان هستند.
به هربیان، دوبیتی هم مثلِ ترانه یک حالت فرمیکال و تیپیکال دارد و بیشتر اعتقادِ برآن دارد بایستی همان چیزی را عنوان کرد که دغدغه‌ی جامعه و غذای روح و روان مردم است. دوبیتی مثل ترانه زبانِ ساده‌ی مردم است و قافیه و قیافه‌اش از لباسِ همین مردم تنیده شده و عامه‌ی مردم ازاین زبان به وجد و سرزندگی می‌رسند. بنابراین مثل شعر هم نیست که چیزهای فرآمد و بسامدی را مطرح می¬کند و شاید به آینده‌ای می¬اندیشد که هنوز دراندیشه خلق نشده است.
به هرحال، این دفترِ شعر می‌تواند نوعی ازگویشِ دوبیتی را به تصویر بکشد که درازمنه و دامنه‌های تاریخِ دوبیتی یافت و دریافت می¬شود و به نوبه‌ی خود به این ژانر شعری کمکی بایسته و شایسته می¬تواند باشد. امید می¬رود که با التفات به الگوهای ادبی بتوانیم به الگویی ازهمین الگوها نیز دست یابیم تا دردایره‌ی زبان و ادبیات فارسی با دستی پُر نامِ خودمان را «پُردست» بنامیم.

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 73 نفر 116 بار خواندند
علیرضا عباسی (28 /11/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا