شبیه ساغرِ هیچ باوری نیستیم
شبیه ویرانگی یک زن
که
درجنگِ تن به تنِ خیابان کُشته شد!
شبیه
چه واژه ی خوبی است
وقتی دو حرف شبیه هم عطسه می¬کنند
وقتی دو کودک لباسِ آذربرتن دارند
و درکنفرانسی مطبوعاتی
فصل نامه ِجنگ را وِتو می¬کنند
درکناری مدیترانه
ترانه ای کودکی اش را ازیاد بِرده است!
جنگ
به اندازه ی شناسنامه ی تاریخ عمردارد
او پیری هیچ صدایی را دوست ندارد
این جا غزه است
گورستانی پُرازکلماتی خونین
گلستانی خالی از بهار
این جا نامِ شعله ای است
که
داغِ آلاله ها برتن دارد!
این جا فلسطین است
و درختان به احترام قامتِ خون رژه می¬روند
بردیوارهای شهر
تکه ای از فریادی شکسته¬ای گریه می¬کند
وآدینه ها
درعزاداری آینه ها لبخند می¬زنند!
آه حضرتِ ظلم
چقدرخون به دلِ این خاکِ سینه چاک کرده¬ای
این جا چشم ها زود آواره می¬شوند
وآفتاب مرگ ها را می¬شمارد
وقتی ساعتِ عشق تمام می¬شود
چگونه آرام باشم؟
وقتی قلم خوابِ گلوله ها را می¬بیند
وقتی بمب ها را باید زندگی کرد!
روی چهره ی صدام زُم نکنید
این روزها
برای حرف/کلمه وسطرها
صد دام گذاشته اند!
مابرشاخه ی شب تبعید شده¬ایم
و باد
چه جوانمردانه سیب های زندی را می¬تکاند!
در بزرگ داشت خون
قرمزها برصندلی قدرت نشسته اند
ورنگ هایی غایب اند که
از نژادِ فقرند!
عابدین پاپی(آرام)
20/9/1402
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 26 بهمن 1402 17:31
.مانا باشید و شاعر
محمود فتحی 27 بهمن 1402 21:14
درود برشاعر پاپی