هرچند، به بالی شده ؛ پرواز اسارت
محکوم قفس هاست ؛خوش آواز اسارت
هر دَرز نگاهی که دلم دوخته گاهی
اشکی شود از دستِ زبان باز اسارت
انگار که ماهی شده ام در کف دریا
افتاده به تور غلط انداز اسارت
میچرخم و خط میکشم و خون سکوتم
پاشیده به دیوارو دَرِ " آز " اسارت
با دیده ی زنجیریِ بی زخمه ی تارم
سازی زده ام در غم شهناز اسارت
تا چاه غزل کَندم و یوسف شده فالم
گمگشته ی عشقم ، طی شیراز اسارت
در وقت دل انگیز و شب شادی بختم
غم ریخته جانم ، تب ناساز اسارت
مانند یتیمی شده ام که همه عمرش
تاریخ تولد شده ،آغاز اسارت !
"تقدیم به تـــــــو....!"
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
محمد جوکار 13 آذر 1395 00:45
تشویش نگاه تو سرآغاز اسارت
پس لرزه چشمان تو ابراز اسارت
تصنیف بنان ، "آتش جاوید" دلم شد
کنج لب تو گوشه شهناز اسارت
حوای نگاه تو پر از وسوسه سیب
هر بوسه ی تو معنی اعجاز اسارت
من شاعر دلخون غزلهای تو هستم
آشفته ترین قافیه پرداز اسارت
در خلوت پندار تو من گوشه نشینم
از خانه برون آ ، صنم ناز اسارت
برخیز و بیاغاز و کمی عشوه گری کن
در شعر من ای ساقی طناز اسارت
" فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت"
آغاز نما نغمه ی ممتاز اسارت .
++++++++++++=
درودها بر استاد سلطانی گرانسنگ و عزیز
غزلهایتان ناب و نغز و دلنشین و الهام برانگیزند
بداهه ای ناچیز بر احساسم نشست که با مهر تقدیمتان نمودم
رقص قلمتان ماندگار و مهرتان پایدار
علی اکبر سلطانی 13 آذر 1395 15:01
سلام استاد ...
چه بداهه ی نابی یه کاری کنید استاد درهم نوشته ی بالا رو با بداهه تون عوض کنید
خیلی خوب بود
افتخاریست کنارتون شاگردی ....
مراقب خودتون باشیبن ..
یا علی مدد..
کرم عرب عامری 13 آذر 1395 17:44
سلام گرامی
نمیدانم چطور شد
این فراموشی
این غریبگی
آه لعنت به این همه نو خواهی
که سر از جهان کهنه ی دیگران بدر آوردم
دیگر خجالت میکشم بفردایی که ندیدم ،سر بزنم
درود بر شما
جایی بر گریستن هم نمانده است .
چه قدر سخت خواندم
چه قدر سخت بود که گریه نکنم
بداهه بود