{یادآوری: سلام. همانطور که همیشه عرض کرده ام، اشعار انتقادی و طنز بنده به هیچ روی مخاطب خاص ندارد و اگر نیش زخمی است(که البته ذاتی طنز است) کلی است.}
شغل می خواهی؟ بیا شاعر شدن، آسانتر است
دانش و مدرک نمی خواهد، کلاسش دیگر است
یک شبه با ادعا استاد_شاعر می شوی،
ادعا محکم کنی، آن روی سکه باور است
یک قلم، یک دفتر و یک مشت جمله(پرغلط)
کل سرمایه که می خواهد همین سه گوهر است
البته باید کچل باشی و یا گیسو_دراز
و لباست هرچه طرح آن غریبه بهتر است
بعد با طیاره دعوت میشوی به «شام» شعر
آخر برنامه ها هم وقت تقدیر و زر است
خوب دقت کن که قبل از شعرخوانی، ادعاست
فی المثل باید بگویی: شعر من شعرِ تر است
شعرتر از شعر من هرگز نگفته شاعری
سایرین تقلید من کردند، منکر کافر است
افتخاری داده ام که آمدم اینجا، چرا؟!
چونکه مهمان وزیری بوده ام که سرور است
بعد در دفتر بدنبال مناسب تر بگرد
رو به مردم کن بگو: کی شعر من را از بر است؟
نقطه نقطه شعرها را با صدایی بم بخوان
چند واژه انگلیسی کارسازی محشر است
بعد تشبیه ستاره به چغندر، به سریش
منتقد "وجه شبه" را خواست، میگویی: خر است،
بیسواد است و نمی داند آوانگاردیسم چیست
پاسخت تنها همین باشد، ولو که داور است
بعد شامت را که خوردی می روی توی حیاط
ژست عرفانی بگیر، انگار که دنیا کر است
هیچکس در سطح درک شعر تو اینجا نبود
و دو نخ سیگار، یعنی آتشی در این سر است
آخرش هم می روی توی اطاقت در هتل
هی به ریش خلق می خندی که: شاعر شاعراست
***
گوربابای من و سعد و بهار و فرخی
که به جرم شاعریمان، زندگی دردسر است
(مهرداد نصرتی، مهرشاعر)
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 9
حامد زرین قلمی 11 آبان 1394 17:30
سلام جناب نصرتی
بسیار هم زیبا و به جا سرودید
اوضاع همین است دقیق
علیرضا خسروی 11 آبان 1394 20:50
درود
مسعود احمدی 12 آبان 1394 00:52
آخرش هم می روی توی اطاقت در هتل
هی به ریش خلق می خندی که: شاعر شاعراست
***
درود جناب نصرتی
کرم عرب عامری 12 آبان 1394 01:07
درود بر شما گرامی
البته دنیا مدرسه است
ولی آدم راستش را بگوید
مثل ما نباشد که بگوید در کلاس آخرم
البته نگفتم پیش دبستانی ام
درود بر شما
محمد جوکار 12 آبان 1394 02:34
درودها استاد نصرتی گرانسنگ و عزیز
چه زیبا و توانا ، آشفته باز شعر و شاعری را بتصویر کشانده اید
================
این کویر خشک ما ، خورشید میخواهد چکار؟
باغ بی برگی ، درخت بید میخواهد چکار؟
آسمان شعر ما ، حتی بدون یک شهاب
شهر خواب آلوده ها ، ناهید میخواهد چکار ؟
با کدامین سنگ ، شعری را ترازو می کنند
من ، نمیدانم غزل ، تمجید میخواهد چکار ؟
آنهمه له له ، که برخی بهر شهرت می زنند
عقده ی شاعر شدن ، تایید میخواهد چکار ؟
شاعری که شعر او ، در قافیه تنگ آمده
مانده ام که اینهمه تردید میخواهد چکار !؟
وای اگر پیوند نامیمون هایکو با غزل !!
احتمالن کودکی زایید ، میخواهد چکار؟
یا چنانچه یک نفر ، ناخواسته شعری سرود
ناگهان بیتی ز من دزدید ! میخواهد چکار !؟
یا اگر در یک غزل ، نبض قلم افتاد و بعد
گریه کرد و قلب او لرزید ، میخواهد چکار؟
یا اگر روزی ، خداوند غزل بیدار شد
آمد و بر شعر ما خندید ! میخواهد چکار ؟
شعر اگر موزون و زیبا و پر از ایهام بود
نقطه چین و کسره و تشدید ، میخواهد چکار ؟
داد از این نقدهای بی سرو سامان و زشت
شعرهامان ، اینهمه تهدید میخواهد چکار ؟
در هجوم سبک های من در آوردی اگر
ریشه های شعر ما خشکید ، میخواهد چکار؟
هیچکس باور نکرده ، گریه های شعر را
شعر اگر آشفته شد نالید ، میخواهد چکار ؟
درد دل ها صف کشیده پشت هر دلواپسی
گر غزل از کوچه ها کوچید ، میخواهد چکار ؟
آخرین تقدیر من ، دلشوره های شعر شد
شعر پاک پارسی ، تعمید میخواهد چکار !؟
م.ج.یاس خیال
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 12 آبان 1394 03:02
درود بر شما جناب نصرتی گرامی
تا بوده همین بوده.........متاسفانه
یا حق
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 12 آبان 1394 03:02
درود بر شما جناب نصرتی گرامی
تا بوده همین بوده.........متاسفانه
یا حق
مهدی صادقی مود 13 آبان 1394 21:21
درود برشما دوست عزیز
جواد صارمی 14 آبان 1394 15:59
افرین