با واژه به سمتِ عشق مَعبر زدن و...
با خاطره اش وقتِ سحر پر زدن و...
تا نیمه ی شب به شعر، آلوده شدن
رو سمتِ خدای آسمان، عَر زدن و..
از حالتِ گیسوی پریشان گفتن
با قافیه سر به خالِ دلبر زدن و..
درگیرِ تصوراتِ بیهوده شدن
پیراهنِ تازه... عطرِ بهتر زدن و..
هر هفته سرِ قرار، تنها ماندن
هی زخمِ کلید بر صنوبر زدن و..
هر روز به صورتِ غریزی ده بار
دلتنگ... به قاب عکسِ او سر زدن و
در کنج اتاقِ خواب محبوس شدن
بی سنگِ صبور، مِی به ساغر زدن و...
با عقل به احساسِ دلت پُشت کنی
احساس کنی به پشت، خنجر زدن و
بر بازوی سمت چپ که نزدیکِ دل است
تک خالِ "خدای عشق، مادر" زدن و
از بازیِ روزگار، شاکی بودن...
یا طعنه به تقدیرِ مقدر زدن و
وقتی که نمانده هیچ راهی جز مرگ
آماده شوی به سیم آخر زدن و
یک لحظه خیال کن در آن ثانیه ها
از راه رسیدن و شبی در زدن و ...!
#مهدی_صادقی_مود
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
Ebrahim Hadavand 01 اسفند 1397 15:17
درود بر شما جناب صادقی
زیبا بود
مهدی صادقی مود 03 اسفند 1397 10:13
ممنونم جناب حداوند
حمیدرضا عبدلی 05 اسفند 1397 17:44
بسیار زیبا استاد
مهدی صادقی مود 08 اسفند 1397 21:11
سپاسگزارم جناب عبدلی عزیز