سینه ها از غمِ عشقِ تو اگر پُرِ آه اند
عاشقانت همگی ، با سر و جان در راه اند
چشمِ هر کس بـه تو افتاده دل و دین داده
صف کشیدند خلایق ، همه خاطرخواه اند
نگران نیستم از دوری تو ، باور کن
از دلم تا به دلت ، فاصله ها کوتاه اند
امشب از پرتو تو ، شهر شده نورانی
بی سبب نیست اگر رهگذران چون " ماه " اند
دیدم از پنجره ی سینه کسانی را که...
ظاهراً مؤمن و در اصل ولی گمراهند
عاشقان درد دلِ سوخته را می دانند
یا که از آتش این سینه ی ما آگاه اند
شادم از اینکه گدای تو شده " روح افزا "
که گدایانِ سرِ کوی تو شاهنشاه اند
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 09 مهر 1396 20:10
درود