من از پشت کوه آمده ام
از انتهای زمین !
جایی که پدر
در بهار
به عمقِ اخم هایِ زمینِ شخم زده اش
فکر می کرد
و مادر
در خرپشته
یک سر بندِ رخت را
همیشه به ماه می بست !
خواهرم
پروانه های خشکیده ی دفتر خاطراتش را
میان گنجشکها تقسیم می کرد !
مادر بزرگ هر شب
در حوضچه ی حیاط
ماه را بو می کشید
و خبر از فرداهای خوب می داد !
من از جیغ و ساعت فراری ام
من از جایی آمده ام
که زوزه ی گرگ شگون داشت
و خدا نیز عضوی از خانواده !
پختن نان صبحانه با او بود
جایی که با دعای خواهرم باران می آمد
و با شعرهای برادرم
باغ
پر از شکوفه های گیلاس می شد !
اینجا اما
آدم ها
زیر لباس
تبر مخفی کرده اند
و به بهانه ی سیزده بدر
به جنگل رفته اند !
من در میان شما
نگران
ریشه ام
هستم !
*****
دوم خرداد۹۴ مسعود احمدی.
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 12
علیرضا خسروی 01 دی 1394 09:08
احسنت...
درود بر شما
وحیدنجفی قاضی کندی 01 دی 1394 12:07
سلا و درود جناب احمدی
بسیلر عالی
نسرین قلندری 01 دی 1394 12:18
بی نهایت زیبا - درود استاد گرانقدر
حسن کریمی 01 دی 1394 15:34
سلام وعرض ارادت احمدی عزیز، ازپشت کوه آمدید ،رفته بودید کوه نوردی؟
احسنت لذت بردیم
نسرین سادات(نغمه) غضنفری 01 دی 1394 18:55
استاد احمدی بزرگوار
حس ادیبانه شما را ستودم
ماندگار باشید
عظیم صوفی 01 دی 1394 20:03
عااالییی بود عااالییی.لذت بردم.دررروووود.
کرم عرب عامری 01 دی 1394 22:39
درود بر اندیشه منسجم و عمیقتان
از خواندن منظومه ی زیبلتون با حیرت لذت بردم
درود بر شما عزیز
سیدمحمدجواد هاشمی 02 دی 1394 08:41
صداقت دررفتارشمانشان دهنده یک انسان کاملا است احسنت
عباس یزدی(طوفان) 02 دی 1394 08:41
سلام
مانا یاشید و سربلند
موسی ظهوری آرام 02 دی 1394 13:43
درودهااااااا استاد عزیز جناب احمدی خواندن شعر قشنگتان شعرهای سپهری واندیشه های عرفانی اشراقی اش
را تداعی کرد دست مریزاد
رکسانا اعتمادی 02 دی 1394 23:22
دروووووودها برادر بزرگوارم
و خوانش اشعار زیبایتان همواره شیرین و دلنشین است
مانا و برقرار باشید
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 15:54
☆☆☆☆☆