خودتو به ترانه هایی میسپری
که ازشون خسته شدی
با صدای قمیشی خوابت میبره
با صدای ابی از خواب پا میشی
وایمیستی پشت پنجره
به خیابون نگاه می کنی
بین قطره های بارون
منو پیدا میکنی
داری میخندی اما
از تو داری گر میگیری...
هنوز به این فکر میکنی
کی اشکاتو پاک بکنه؟
کی برگای پاییزی رو
از جلو پات جمع بکنه؟
دیگه داری خسته میشی
بارون داره تموم میشه
رسیدی به شب میلادت؟
هدیه من وا نمیشه!
پس میفرستی برای من
هر چی ازم پیشت مونده
حتی منو خط میزنی
از دفتر خاطراتت
همین خوبه که عکسمون
زنده ست هنوز تو لب تاپت
هنوز بهم امید داری
هنوز قلبت دوستم داره
جان جوانی تو رو
عشقم جوون نگه داشته...
بارون عشق ما دو تا
امشب داره تموم میشه
غصه نمی خوری براش
وقتی هنوزم پاییزه
تازه قراره بعدشم
زمستون از راه برسه...
بارون همون قراره ماست
که زنده باشم تو دلت
هنوز هر وقت بارون میاد
وایمیستی پشت پنجره...
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 5
مسعود احمدی 23 دی 1394 01:24
درود بر شما جناب حاتمیان.
باز هم گل کاشته ای رفیق
علیرضا خسروی 23 دی 1394 08:17
درود بر شما
منوچهر منوچهری(بیدل) 23 دی 1394 09:28
سلام به عزیزم زیبا بود ممنونم
کرم عرب عامری 23 دی 1394 23:15
درود
منوچهر منوچهری(بیدل) 25 دی 1394 10:20
بسیار زیبا ممنونم عالیست